رابطه حديث و جامعه شناسي(1) - صفحه 103

را تعريف كند همين جامعه موجود قبل را ناظر به واقعيت تجربى مى داند؛ ولى جامعه شناس نيست ؛ چرا كه اولاً شايد اصطلاحات جامعه شناسى نداشته باشد يا اصطلاحات خودش را جعل كرده باشد يا با روش هاى آن نيست يا خلاصه، ابزارهايش را حدّاقل، ملاك گفتمانى بيرون از گفتمان خاص جامعه شناسى است، حتّى با اين كه نظريه هاى اجتماعى هم تحت تاثير جامعه شناسى است؛ ولى حالا نهايتاً يك جوازى است، بابى باز كرده براى اين كه كسان ديگرى غير از جامعه شناسان هم بتوانند در باب مسايل اجتماعى سخن بگويند و آنها هم روش ها و معيارهاى خودشان را داشته باشد، هر چند كه خيلى جاها اينها با هم يكى هستند.
بعد از توضيح اين مقدمه به پاسخ سؤال شما برمى گرديم.
قسمت اول سؤال اول در خصوص امكان اين امر بود؛ يعنى چنين چيزى ممكن است يا نه؟ بعد به سؤالات بعدى برسيم كه هر جا امكان داشت، حدّاقل به صورت تصوّرى، مسئله را متصوّر بشويم و ببينيم روش هايش چه طور است.
گفتيم كه پيش از دوران جديد، اين امكان، امكان بسته اى بود؛ يعنى اصلاً ممكن نبود از چنين امكانى ؛ سخن بگوييد؛ ولى از سى سال پيش، يعنى از دهه 60 يا 70 ميلادى تصوّراتى در حوزه فلسفه علم، تاريخ علم جامعه شناسى و خلاصه تمام شناخت هاى مرتبط با علم صورت گرفت كه علوم تجربى را از اريكه اقتدار خودشان پايين كشيد كه از جمله آنها جامعه شناسى بود. جامعه شناسى تا پيش از آن به كسى ميدان نمى داد تا از حوزه هاى ديگر در حوزه اجتماعيات وارد شود ؛ يعنى اجتماعيات را حوزه خاصّ خودش مى دانست و معنا نداشت كه غير از جامعه شناسان در قلمرو مسايل اجتماعى اظهار نظرى داشته باشند. نه اهل ديانت، هيچ گاه مى توانستند تصوّرش را بكنند، نه ديگران. اگر هم تصوّرش را مى كردند، ولى به عنوان يك تصور ايدئولوژيك، يك فلسفه و به عنوان يك قالب يا چارچوب زندگى مطلوب بود ؛ چون در بحثى كه كرديم، خيلى هم رابطه با جامعه شناسى پيدا نمى كند. حتى ممكن است از امور جامعه شناسانه هم در آن استفاده بكنيم.

صفحه از 110