سيري در رساله «مبدأ و معاد» آقا جمال خوانساري - صفحه 98

۰.و حضرت رضا(ع) مى فرمايد:يحقّق و لايمثّل، ويوحّد ولايبعّض. ۱

۰.وجود او قطعى و بدون تمثّل است؛ يكتاى حقيقى است و جزء ندارد.

لذا آن وجودى كه در پندار فيلسوفان حقيقت ذات خداوند انگاشته مى شود، در معارف نفيس مكتب اهل بيت عصمت(ع) خود نيز مخلوق اوست و وجود خداوند، سابق بر آن معرّفى شده است؛ چه اينكه مطلق وجود در نظر مخلوق، جز مقدار و اجزا نبوده و چنان حقيقتى ـ ولو اينكه براساس اوهام متوهّمين، نامتناهى فرض شود ـ خود نيز جز مخلوق نخواهد بود و مخلوق، هرگز نمى تواند از موجود، مفهومى داشته باشد كه خارج از معناى خاصّ آن، يعنى خارج از اجزا و مقدار باشد و خداوند، متعالى از چنين وجودى و سابق بر آن و خالق آن است؛ نه اينكه چنانكه فيلسوفان مى انديشند، عين خود اشيا يا كلّ آنها باشد.

۰.امام صادق(ع)، درباره خداوند مى فرمايد:فكان إذ لاكان. ۲

۰.پس او بود، آنگاه كه «بودن» نبود.

آرى، بودن در نظر مخلوق، به طور مطلق، مساوى با موجود مقدارى و متجزّى است و خداوند، بود قبل از آنكه مطلق وجود قابل تصوّر براى مخلوق، وجود داشته باشد. لذا وجود، جز به معناى عامّ خود ـ كه تنها بر همان نفى عدم و بطلان دلالت مى كند ـ به خداوند متعال نسبت داده نمى شود و شيئيّت نيز جز به همان معناى عامّ خود كه برخلاف همه چيز بودن است، درباره او تصوّر نمى شود.

۰.اميرالمؤمنين(ع) مى فرمايد:إن قيل كان، فعلى تأويل أزليّة الوجود؛ و إن قيل لم يزل، فعلى تأويل نفى العدم. ۳

1.همان، ج۳، ص۲۹۷ .

2.همان، ص۲۹۸ .

3.همان، ج۴، ص۲۲۱ .

صفحه از 105