از نقد سند تا نقد متن(4) - صفحه 45

منطق (ديالكتيك) پيوستن و گسستن با جاهليت, در رواياتْ آشكار مى شود و اين در جايى است كه رواياتْ حاكم باشند و نقل قول هاى مستقيم در كارآيند. اين حديث بر آن دلالت مى كند: «هر كه در اسلامْ نيكويى كند, از باب جاهليّتْ مؤاخذه نخواهد شد و هر كه در اسلامْ بد رفتار كند, از باب هر دو بازخواست خواهد گشت». پيوستن با جاهليت, از راهِ كارِ نيكْ صورت مى پذيرد: «بهترينِ شما در جاهليّت, بهترين شما در اسلام است». استيفاى صدقه و نذر, از جاهليت به اسلامْ راه يافته است. خوبى در جاهليت, خوبى در اسلام است و اين, دلالت بر پيوستگيِ طبيعيِ دين مى كند: «برپايه خوبى هاى گذشته اسلام آوردم».
اين پيوستگى, همچنين, در مناسك حج و تكليف نمودنِ دوباره آن پديدار مى گردد; زيرا از هنگامِ دين ابراهيم, استوار بوده است و عرب ها كعبه را گرامى و بزرگ مى داشتند, برگرد آن طواف مى كردند, سعى ميان صفا و مروه به جاى مى آوردند و رَميِ جَمَرات مى كردند. بيشترِ مناسك حج, از جاهليّت به اسلامْ راه يافته كه از آن ميان, بوسه زدنِ عُمر بر حَجَر اَسود است. اگر مردمْ نزديك به روزگار كفر نبودند, كعبه ويران مى شد و دين از برون به درون مى آمد و از مظاهر و شعائر به پرهيزگارى و كار نيك مى گراييد و از شكل به محتوا راه مى يافت. حَرَمِ الهى در مكه, قبل از اسلام نيز حرمت داشت: «حرم الهى, اينان را پناه نمى دهد: گنهكار, گريزانى كه خونى به گردن دارد و گريخته با عقيده فاسد». پيامبر مى خواست قرشيان را با همديگر مهربان سازد; زيرا تازه از جاهليت به اسلام آمده بودند. به مردانى بخشايش مى كرد كه تازه از كفر به اسلام گراييده بودند. آنها دارايى ها را مى بردند و پرهيزگاران به نزد پيامبر خدا مى آمدند و اين بر پايه جمع ميان پيوستگى و گسستگى بود.
بارانْ خواستن (استسقا), در جاهليتْ شايع بود و در اسلام, بدل به نماز شد; چرا كه وضعيّتِ بيابانى و خشكى در هر دو زمان برقرار بود. پيامبر, مسجد را ساخت به گونه اى كه در, چسبيده به زمين بود (حتّى پيوستگى در شيوه ساختمان سازى). پيوستگى با روزگار جاهلى, در اينها نيز نمودار است: صله رحم, آزاد كردنِ برده, صدقه, وفا به نذرِ

صفحه از 58