زنهار مى دهد كه اذان بلال, هيچ كس را از خوردنِ سحرى باز ندارد; زيرا او اذان مى گويد تا ايستادگان باز گردند و خفتگان بيدار شوند; نه به اين معنا كه بامداد شده است. ۱ مى گويد: «چنين است» [و با دست, نشان مى دهد]. گاهى دست, با انگشتان, همراه ديگر اندام ها (مانند چشم و زبان و حلق و بينى) به كار مى رود. يك بار فرمود: «خداوند, با كيفرِ اشكِ چشم, عذاب نمى كند; بلكه با اين, عذاب مى دهد» و زبان را نشان داد. با انگشت به حَلقِ خود اشاره كرد تا بخيل را وصف كند كه مى خواهد گلوى خود را گشاد نمايد كه گشاد نمى شود. گاهى حركت با دست, به شماره اى بزرگ مى گرايد. مثلاً يك بار گفت: (گشوده شدن سدّ يأجوج و مأجوج, چنين است) و بسته شدن نَوَد گره را نشان داد. ۲ گاهى همه بَدَن به كار مى رود, مانندِ روايتى كه درباره پيامبر مىگويد: او در مسجد, تكيه داده و دراز كشيده بود كه بياسايد و يك پا را بالاى پاى ديگر برده بود. اين شيوه, امروز به كار نمى رود. گاهى از شن, بهره مى جويد كه بر آن, خط بكشد. او مربّعى كشيد و آن را تقسيم كرد و خطوطى عمودى و اُفقى رسم نمود تا مهلت هاى سايه افكنده بر زندگى انسان و عارضه ها را در كارها نشان دهد. بيانِ ترسيمى, يكى از وسايل روشن كردن افكار است, چنان كه دِكارتْ نيز بر اين باور بود.
روايت, بَدَنِ پيامبر را وصف مى كند كه دستانش درشت بود و موهايش نه مجعّد بود, نه فروهشته. موهاى خود را مى بافت. وقتى مى خوابيد, اُمّ سليم, مادر اَنَس بن مالك, عرق و موى او را مى گرفت و در شيشه اى مى ريخت و آن را در زرهى ريزبافتْ نگه مى داشت كه به وصيّتِ اَنَس بن مالك, آن را در حُنوطش گذاردند. در اين جا سخن, به شخصْ تحوّل پيدا مى كند و از شخص, به جسم. اين باور, هنوز استوار است و در عقايد عامّه پا برجاست. به عنوان نمونه, موى پيغمبر(ص) در داخلِ شيشه اى در مسجد جامع دهلى محفوظ است كه در آن جا اقليّتِ مسلمان, در ميان اكثريتِ هندو به سر مى برند. اين
1.ج۸, ص۱۴; ج۷, ص۱۸۵; ج۸, ص۱۰; ج۷, ص۶۸; ج۸, ص۱۳۱; ج۷, ص۷۱; ج۷, ص۶۶; ج۹, ص۱۰۷.
2.ج۷, ص۹۵; ج۷, ص۶۷; ج۳, ص۲۲۵; ج۷, ص۲۱۹.