فلسفه نبوّت و جايگاه آن در باور ملّاصدرا - صفحه 78

موجودات) برگزيده شوند؛ زيرا ابلاغ رسالت نيازمند ارتباط نزديك پيامبر با امّت است و همچنين، اسوه بودن پيامبران مقتضى انسان بودن آنهاست. بنابراين، تحقّق كامل اهداف نبوّت، مستلزم آن است كه پيامبران، در اوصاف عمومى انسانى با ديگر انسان‏ها مشترك و با اين حال، از امتيازات معنوى ويژه‏اى نيز برخوردار باشند. در اين ميان، شايستگيها و امتيازات متفاوت انبيا، موجب تفاوت درجات و طبقات آنها و عظمت مقام و برترى برخى از آنان بر برخى ديگر مى‏شود.
در نظام حكمت صدرايى، عالم وجود۱ ذومراتب است و شئون و درجات بسيار دارد. انسان، از زمانى كه خداوند او را آفريده است، يعنى از اول خلق آدم عليه السلام تا آخر خلق خاتم صلى اللَّه عليه و آله و امّت وى، در استكمال و تصفيه احوال، رتبه‏بندى شده است تا اينكه غايت آفرينش و اساس سرّ آدميّت و سرّ منشأ انسانيّت، به وجود حضرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله رسيده و مقام نبوّت نيز به‏عنوان يكى از عالى‏ترين مظاهر وجود به انسان اختصاص يافته است. در اين بين، پيامبران نيز به‏جهت تفاوت فيض ربوبى و الهام الهى، مراتب و درجات مختلفى دارند و احاطه آنها بر اسم الهى متفاوت است و اين در نحوه رسالت و ولايت آنها بر امّتشان تأثير مى‏گذارد.
ملّاصدرا در جايى از شرح بر كتاب حجّت اصول كافى، انبيا و رسولان الهى را با تفاوت درجات بى‏شمار و طبقات فراوانى كه در منازل قرب به‏سوى پروردگار دارند، بر چهار طبقه و درجه مى‏داند و مى‏گويد:
طبقه اوّل، درجه پيغمبرى است كه پيغمبر خودش است و نبوّت و نشانه‏ها و الهام از جانب خداوند عزّوجلّ تنها براى خود اوست و از خودش فراتر نمى‏رود؛ يعنى از درجه نبوّت به درجه رسالت براى ديگران يا درجه‏اى همانند آن نمى‏رسد و به غير خود مرسل نيست و اين، درجه اولياست كه

1.عوالم وجود همان مراتب سه‏گانه حس، خيال و عقل است كه انسان با گذر از آنها پاى در عالم ملائكه مى‏نهد و از سنخ آنها مى‏شود، تا آنجا كه از مقام حيوانى به اوج مقام ملكى ارتقا مى‏يابد و به درجه انبيا و اولياى الهى نايل مى‏شود. (ملّاصدرا، ص ۳۴۰).

صفحه از 84