ماه و ستارگان در شب و روز، تنها براى بهره بردن پاييننشينها از حيوان و نبات و جماد است كه تابشهاى انوار آنها بر اين مواد تابيده و فصلهاى چهارگانه و زمانهاى گوناگون پديد آمده و حالت شهرها و كشورها نيكو گرديده است [ چنين نيست] بلكه آنها مسخّر فرمان الهى و مقيّد به عنان تقديرند، و حركتشان عبادت الهى و تقرّب به او و تشبّه به مقرّبان او (فرشتگان مهين) است كه از حركات آنها بهصورت تبع (طفيلى) بهرهمندى سافلات لازم مىآيد، نه اينكه مقصود بالذات از وجود و حركات آنها اين (بهره رساندن به سافل) باشد و همچنين انبيا و راهنمايان و حجّتهاى الهى، هدف و غايت در وجود آنان اصلاح حال امّتها نيست، بلكه چيزى بالاتر از وجود آنها و آن قرب به خداوند و رسيدن به لقاى اوست ولى بر افعالى كه انجام مىدهند و بدان افعال، تقرّب به خداوند حاصل مىنمايند، هدايت امّت به شاهراه نجات و رسيدن به رستگارى و نيكبختيهاى امّت نيز مترتّب است. ۱
كاملاً واضح است كه صدرا در اين بخش، برخلاف مطالب پيشين كه به دليل حكما و استدلال بوعلى سينا در نياز جامعه به قانون اشاره كرده است، تقريرى جديد از ضرورت بعثت پيامبران را بيان كرده است؛ تقريرى كه فراتر از قضاياى فلسفى و عقلى، رگههاى عرفان و ذوق در آن مشاهده مىشود. او در ادامه با همين رويكرد عرفانى، در توجيه پيش از خلق و با خلق و قبل از خلق بودن پيامبران چنين آورده است:
كون و وجود پيامبر و امام حجت براى خلق اضافهاى است كه عارض او شده و ذات او از اين جهت با خلق است، پس اگر خلقى نباشد حجّتى براى آنان نيست ولى از اين موضوع لازم نمىآيد كه در حدّ ذات خود موجود نباشد، بلكه ذات حجّتهاى الهى از آن روى كه از مواد و امور جسمانى برترند در حدّ حقايق و ذات خود باقى به بقاى الهىاند. پس آنها پيش از خلق، از آن روى كه واسطه در ايجاد خلقاند بودهاند و بعد از خلق، از آن روى كه غاياتى هستند كه جسمانيّات بدانها منتهى مىشوند خواهند بود و
1.ملّاصدرا، شرح الاصول الكافى، ج ۵، ص ۱۲۱-۱۲۲