ابن‏ تيميّه و انكار «مجاز» در قرآن‏ - صفحه 178

درد، طبعى؛ بلكه دلالت الفاظ بر معانى، دلالتى وضعى است و «وضع» نيازمند واضع است ۱ و اختلاف درباره واضع اين حقيقت را تغيير نمى‏دهد. بنابراين، طبق سخن ابن‏تيميه، خداوند متعال، نخست، الفاظى را براى معانى وضع كرده و سپس از راه الهام، به آدمى آموخته است كه هر لفظى را در برابر چه معنايى استعمال كند. از اين رو، واضع لغات خداوند است و لغات توقيفى‏اند.
ظاهراً ابن‏تيميه در اين اعتقاد، پيرو ابوالحسن اشعرى است؛ چراكه اشعرى پيش از وى چنين سخنى را بر زبان رانده‏است. شهيد ثانى (966 ق) در نقل اقوال مختلف پيرامون توقيفى يا اصطلاحى بودن لغات مى‏نويسد:
مردمان در اينكه آيا زبانها توقيفى‏اند يا اصطلاحى، چند دسته شده‏اند. اشعرى و جماعتى ديگر قول نخست را برگزيده‏اند. توقيفى بودن زبان بدين معناست كه خداى تعالى زبان را وضع كرد و سپس آن را به ما آموخت. ۲
نكته ديگر اينكه واضع زبان هر كه باشد، براى هر معناى معيّن لفظ معيّنى را وضع كرده‏است. در مجموع، مى‏توان گفت كه حتّى بنا بر سخنان ابن‏تيميه، دلالت الفاظ بر معانى، مستند و متّكى به وضع است؛ زيرا اينكه واضع لغت خدا باشد يا غير خدا در اصل مسئله تفاوتى ايجاد نمى‏كند. بنابراين، تقسيم الفاظ به حقيقت و مجاز بدين گونه كه لفظ در معناى ما وضع له حقيقت است و آن‏گاه كه معناى موضوع له رهگذرى شود براى عبور به معنايى ديگر، مجاز خواهد بود، صحيح است.

5-3) بى‏اعتبارى علائم تمييز حقيقت از مجاز

پيشتر گذشت كه تبادر يك معنا هنگام استعمال بدون قرينه لفظ، علامت حقيقى بودن آن معناست. نزد ابن‏تيميه، اين علامت و علامت ديگر، يعنى صحّت سلب و عدم آن، علائم معتبرى نيستند و بى‏اعتبارى اينها نشان‏دهنده اين حقيقت است كه اصل تقسيم الفاظ به حقيقت و مجاز، صحيح نيست. وى معتقد است كه در كلام،

1.نك: مظفّر، ج ۱، ص ۹

2.شهيد ثانى، ص ۸۱

صفحه از 184