تبيين مباحثى از توحيد در پرتو معارف اهل بيت عليهم السلام‏ - صفحه 135

روشن شود. ما خلاصه و عصاره مطلب را در اينجا ذكر مى‏كنيم و شواهد نقلى آن را به شماره بعد كه اختصاصى به بحث نقلى دارد، موكول مى‏كنيم.
موضوع اين است كه كلمه «معنى» در لغت به معناى «ما عُنِيَ به» به كار مى‏رود. اگر به اين معناى لغوى توجّه شود، مى‏توانيم ادّعا كنيم «معناى» يك لفظ همان شى‏ء موجود در خارج، يا ظرف تحقّق واقعى خودش است كه بر آن دلالت مى‏كند. مثلاً معناى آب، آب موجود در خارج است.
البتّه مباحث زيادى در اينجا طرح مى‏شود كه بايد در جاى خود به آن پرداخت؛ ازجمله اينكه حساب مفاهيم كليّه و جزئيّه با اين عنايت چگونه خواهد شد. فعلاً به اين‏گونه مباحث نمى‏پردازيم. اصل مطلب در اينجا مورد بحث مى‏باشد. اگر كسى از كلمه «معنى» چنين اراده كند، در آن صورت مى‏تواند بگويد معناى لفظِ «عالم» براى مخلوقات با معناى همين لفظ در مورد خداوند متفاوت است. مقصود او اين است كه لفظ «عالم» در مخلوقات دلالت بر علمى محدود (بالغير) مى‏كند، در حالى‏كه همين لفظ اگر براى خداوند به كار رود، چنين معنايى ندارد؛ زيرا علم خداوند بالغير نيست و بالذات مى‏باشد. به تعبيرديگر «ما عُنِيَ به» از لفظ «عالم» در خدا و خلق يكى نيست.
اين امر مبتنى بر همان مباحث عقلى پيش گفته مى‏باشد. بنابراين، اگر با عنايت بر همين معنا از لفظ «معنى»، اشتراك «معنوى» بين خدا و خلق نفى شود، چه مخدور عقلى به دنبال خواهد داشت؟ البتّه مقصود مرحوم قاضى سعيد قمى و استادش چنين معنايى نبوده، امّا اين نگرش در كلمات مرحوم آقا ميرزا مهدى اصفهانى به صراحت مشاهده مى‏شود كه شواهد آن در مقاله بعدى، پس از نقل روايات ذكر خواهد شد. پس نفى اشتراك معنوى با اين عنايتِ خاصّ، به هيچ وجه، تعطيل صفات را نتيجه نمى‏دهد و صرفاً ناظر به نفى تشبيه است.
پرسش مهم اين است كه آيا مى‏توانيم قائل به اشتراك مفهومى بين خدا و خلق

صفحه از 138