عبداللَّه، نخستين نفر الاشعرى، استاد كلينى بوده است و نفر دوم ابنامير است. ۱
* ص 235، همان باب، ذيل ح 18:
در ارتباط با اين روايت، شيخ صدوق روايات متعدّدى نقل كرده كه از بين آنها مىتوان به اين روايت اشاره كرد:
پدرم از محمّدبن حسن از سعدبن عبداللَّه روايت مىكند از اسماعيلبن بَزيع كه اميّةبن على القيسى روايت كرده است: «درستبن ابىمنصور الواسطى مىگويد: از ابوالحسن - موسىبن جعفر عليه السلام - پرسيدم: «آيا آبى، برهان الاهى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بوده است؟» (در بعضى متون، «آبى» ابوطالب ذكر شده است.)
شيخ صدوق روايت معتبرترى را از همان درستبن ابىمنصور الواسطى نقل كرده كه به اين شرح است: ابوعبداللَّه (امام صادق عليه السلام) فرمود: «سلمان فارسى در خدمت چند تن از مردان عالم روزگار بود و آخرين آنان «آبى» بود تا زمانى كه خداوند اجازه فرمود. وقتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در مكّه ظهور كرد، آبى گفت : «اى سلمان! آن كسى كه در جست و جويش بودى هم اكنون در مكّه است.» پس سلمان به او گرويد.
شيخ صدوق دو روايت ديگر نيز نقل كرده كه در آنها به جاى اين اسم از «آبى» و «بالط» استفاده شده است:
يكم - پدرم كه خداوند از او راضى باد، براى من نقل كرد كه سعدبن عبداللَّه براى او نقل كرده كه احمدبن محمّدبن عيسى، محمّدبن الحسينبن ابىالخطاب، يعقوببن يزيد الكاتب و احمدبن الحسنبن علىبن فضّال براى او گفتهاند كه عبداللَّهبنبكير از ابوعبداللَّه عليه السلام شنيده بوده است كه «كسى كه فرمان و دستور عيسىبن مريم نهايتاً به او مىرسد، مردى است به نام آبى.»
1.بنگريد به: مرآة العقول، ج ۵، ص ۱۹۶