نموده است تا راه فرارى براى اين خصم اميرالمومنين، دست و پا كرده باشد.
ثانياً: درباره سب مسلمان، در كتب معتبر عامه احاديثى آمده كه: «سباب المسلم فسوق.» ۱
طبق اين روايت، روشن است كه سبّ اميرالمومنين عليه السلام حدّاقل بايد براى راوى فسقآور باشد و او را از دايره عدالت خارج كند؛ امّا ظاهراً عدالت اين افراد بسيار محكمتر از اين است كه با روايت پيامبر خدا خدشهاى به آن وارد شود!
درباره بغض اميرالمومنين عليه السلام هم احاديث متواترى از فريقين رسيده كه بغض آن حضرت را علامت و نشانه نفاق معرّفى مىنمايد. ابنحجر اين احاديث را پذيرفته است؛ امّا در عين حال، به توجيه باطلى دست يازيده و حديث پيامبر را اينگونه از دور خارج كرده كه بغض حضرت على عليه السلام به صورت عادى و مطلق ايرادى ندارد!! بلكه اگر كسى آن حضرت را، از اين حيث كه ايشان به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله يارى كرده است، دشمن بدارد، منافق خواهد بود. وى در ادامه منشأ بغض ناصبيان را امرى دينى، يعنى اعتقادشان به شركت داشتن حضرت على عليه السلام در قتل عثمان دانسته و افزوده كه انصاف اين است كه على عليه السلام افراد خانواده آنان را در جنگها كشته بود. امّا اصل در مورد شيعيان، دروغگو بودن آنان است.
بايد گفت كه حريزها، عمرانبن حِطّانها و لِمازهها كه دشمن اميرالمؤمنين و اهل بيت عليهم السلام هستند، راوى معتبر صحاح ششگانه، سنن و مسانيد عامّه نيز مىباشند. و در برابر، همه آنهايى كه معتقد به اهل بيت باشند از ديدگاه ابنحجر، كاذب خواهند بود.
بعد از مشاهده اين مطالب، كلام علامه امينى در ذهن انسان تداعى مىشود. آنجا كه مىفرمايد: «أخرجوا إمام العدل صنو رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله عن حكمه الخلافة و عن حكمه الصحابة، بل و عن حكم آحاد المسلمين، فاستباحوا النيل منه على رؤوس الأشهاد و
1.بخارى، رقم ۴۸، ۶۰۴۴، ۷۰۷۶ ؛ مسلم، رقم ۱۱۶، ۶۴