معيار توثيق و تضعيف نزد رجاليون عامّه‏ - صفحه 19

درباره عمر سعد آورده كه عجلى (رجالى متقدّم) در مورد او گفته است: «تابعي ثقة و هو الذي قتل الحسين.» ۱
اين موارد جاى دقّت و تأمّل فراوان دارد كه در اين مكتب، فرزند رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله موثّق نيست؛ امّا قاتل فرزند رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله موثّق است!!
ابن‏حجر عسقلانى، عمران‏بن حِطّان را - كه از خوارج و دشمنان حضرت امير عليه السلام است - در تهذيب التهذيب آورده و در راستاى تأييد او ذكر كرده كه بخارى، ابوداوود و نسائى، از مؤلّفان صحاح ششگانه اهل سنّت، از او حديث نقل نموده‏اند. اين شخص همان كسى است كه در اشعارش ابن‏ملجم قاتل امير المومنين را ستوده و گفته است:

يا ضربة من تقّي ما أراد بهاإلّا ليبلغ من ذي العرش رضواناً
إنّي لأذكره حيناً فأحسبه‏أوفى البرّيّة عند اللَّه ميزاناً
عسقلانى همچنين در تهذيب التهذيب ۲، در مورد لمازه‏بن زبار مى‏نويسد: «سه نفر از مؤلّفان صحاح ششگانه از او حديث نقل مى‏كنند.» اين در حالى است كه خود ابن‏حجر درباره لِمازه مى‏گويد: «كان شتّاماً لعليّ : بسيار به على عليه السلام ناسزا مى‏گفت.»
اين راوى شخصى است كه ذهبى در ميزان الاعتدال مى‏نويسد كه او علاوه بر شتام بودن بر حضرت امير عليه السلام، مدّاح يزيد هم بوده است! ۳
ابن‏حجر با اين نام و شهرت، خود در ترجمه عمران‏بن حِطّان از قول بعضى از خوارج توبه‏كننده مى‏نويسد كه آنها مى‏گفتند: «...خوارج هرچه را مطابق ميلشان بود، درباره آن حديثى جعل مى‏نمودند.» با اين حال او اين خارجى را توثيق مى‏نمايد! ۴
در مورد شتّام بودن لمازه‏بن زبار، عسقلانى مرتكب خيانتى شده و آن اينكه:
اوّلاً: از كلمه شتم و سب كه در مورد لمازه وجود دارد، مطلب را به بغض بدل

1.عسقلانى، ج ۷، ص ۳۹۶

2.عسقلانى، ج ۸، ص ۴۵۷

3.ذهبى، ج ۳، ص ۴۱۹

4.عسقلانى، تهذيب التهذيب، ج ۸، ص ۴۵۷-۴۵۸

صفحه از 28