نگاهى به تاريخ قرآن‏ - صفحه 40

داشت؛ قرآن به لهجه قريش نازل شده بود و بايد به همين لهجه تعليم داده شود ۱.
اين روايت و روايت پيشين كه در آن از جمع‏آورى عثمان و توصيه او به اعضاى انجمنش سخن رفته است، به‏منظور توضيح اين نكته طراحى شده است كه چگونه كتاب آسمانى مُنْزَل بر فردى مكّى، توسط شخصى مدنى به‏صورت مصحف، آماده و نگه‏دارى شده است. امّا چون متن قرآن، كاربردهايى را به نمايش گذاشته كه گفته مى‏شود به لهجه قريش نيست، باقلانى را به افزودن اين نكته وادار كرده است كه توصيه عثمان به اعضاى انجمنش را به معناى ديگرى بايست تفسير كرد، مطابق اين معنا، قسمت اعظم قرآن و نه ضرورتاً همه آن، به لهجه قريش نازل گرديده است ۲. از اين رو، محدوديّت ديگرى بر عالمان تحميل شد.
عبداللَّه [ بن مسعود] به غيرعرب اجازه داد تا واژه‏اى را جاى‏گزين واژه ديگر كند. عبداللَّه [ بن مسعود] فردى غيرمكى بود. بنابراين، احتمال دارد كه [ منظور از اجازه او]، جاى‏گزين‏كردن واژه‏اى هم‏معنا از لهجه خودش به جاى واژه‏اى از لهجه مكى باشد. سپس روايت منازعه عمر با هشام به‏وجود آمد. نه‏تنها عمر و هشام از يك قبيله بودند، بلكه آنان با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نيز هم‏قبيله بودند ۳. بنابراين، اشاره به لهجه‏ها درواقع اشاره به مترادف‏ها است و هدف آن توجيه ادعاى وجود قرائت‏هاى مختلف است كه از چندين صحابه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل شده‏اند.
موضوع ديگرى كه به‏طور طبيعى به ذهن خطور مى‏كند و ذهن نيز پذيراى آن مى‏گردد، اين است كه قرائت‏هاى مختلف يا حتّى مصاحف مختلف، از چندين صحابه منتقل شده‏اند. فرض بر اين است كه عثمان قرائت واحدى را وضع كرد، بنا بر توصيفى كه از اقدام وى به عمل آمده است، او نظمى معين براى سوره‏ها وضع كرد. اين موضوع، مبناى مفيدى را فراهم ساخت تا اعتبار ادّعاى وجود قرائت‏هاى مختلف تقويت گردد. صحابه، قرائت‏هاى گوناگون را در مناطق مختلف آموزش دادند. آنها قرائت‏هاى مختلف را از مصاحف مختلفى تعليم دادند كه براى

1.ابن حجر، فتح، ج‏۹، ص‏۷

2.همان‏

3.همان، ص‏۲۲

صفحه از 53