از اين تناقضها بدينقرارند: الف) بعضى از روايات نزول قرآن به حروف هفتگانه بر اين دلالت دارند كه جبرئيل قرآن را به يك حرف براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله خواند و آن حضرت از جبرئيل خواست كه خواندن قرآن تنها به يك حرف منحصر نباشد؛ پس جبرئيل پيوسته مىافزود تا به هفت حرف رسيد. اينقبيل روايات مىرسانند كه زيادتى قرائتها تدريجى بوده، و حال آن كه در بعضى ديگر از روايات آمده كه زيادتى قرائتها يكمرتبه پس از درخواست سوم بوده، و در بعضى ديگر از روايات آمده است كه خداوند پس از درخواست سوم پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به او فرمان داد قرآن را به سه حرف بخواند و پس از تقاضاى چهارم، خداوند به وى فرمان داد كه قرآن را به هفت حرف بخواند. ب) بعضى از روايات نزول قرآن به حروف هفتگانه بر اين دلالت دارند كه زيادتى تا هفت حرف در يك مجلس بوده و درخواست زيادتى با راهنمايى ميكائيل صورت گرفته است و جبرئيل همچنان بر تعداد قرائتها مىافزود تا به هفت حرف رسيد و در بعضى ديگر از اين روايات آمده است در هر نوبت كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تقاضاى فزونى مىكرد، خود جبرئيل مرتب مىرفت و مىآمد تا به هفت مرتبه رسيد؛ ج) در بعضى از روايات نزول قرآن به حروف هفتگانه آمده است كه ابىّ وارد مسجد شد، ديد مردى قرآن را برخلاف قرائت او مىخواند و در بعضى ديگر از اين روايات آمده است كه ابىّ در مسجد بود، بعد دو تن وارد شدند و قرآن را برخلاف قرائت ابىّ خواندند.
سه. در روايت نهم كه ناقل آن عبداللَّهبن مسعود است، ميان پاسخ و پرسش تناسب وجود ندارد؛ زيرا از محتواى آن روايت چنين بهدست مىآيد كه عبداللَّه و جمعى درباره سورهاى اختلافنظر داشتند كه آيا 35 آيه دارد يا 36 آيه. آنان موضوع مورد اختلاف را نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مطرح كردند، حضرت على عليه السلام كه در كنار رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بود فرمود: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به شما فرمان مىدهد قرآن را همانطور كه فرا گرفتهايد بخوانيد. پرواضح است كه اين پاسخ هيچ تناسبى با پرسش عبداللَّه و همراهانش ندارد. افزون بر اين، پاسخ مذكور هيچ گرهاى از مشكل آنان باز نكرد. ۱؛
1.خويى، البيان، ص۱۹۴ - ۱۹۵