اين [ سخن ابنمسعود] كه به اسباب نزول، تاريخ و شرايط نزول آيات اشاره دارد، نشان مىدهد كه با چيزى بيش از متن قرآن روبهرو هستيم. اين كه كجا و در چه موردى، يك متن وحى شده است، بهطور مستقيم بر احكام قرآن، تأثير مىگذارد. از «ادب» معناى «فقه» مراد شده است. اصطلاح «لهجه» به عادتهاى گفتارى عبداللَّه [ بن مسعود] (متن او) اشاره دارد.
منظور از قرائت عبداللَّه [ بن مسعود] ، تفسير او يا تفسيرى است كه به او نسبت داده شده است. متن عبداللَّه [ بن مسعود] كه از فقه و تفسير حكايت مىكند، نشان مىدهد كه وى اين علوم را در كوفه رشد و توسعه داد. چنانكه نام ابوموسى، علوم مركز بصره را نشان مىدهد.
در آيه 187 سوره بقره مىخوانيم: (وَ ابْتَغُوا ما كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ). بنا بر روايتى، ابنعباس تفسير «ما كَتَبَ» را ليلةالقدر مىداند. ابوهِشام رِفاعى۱ مىگويد: «كَذا قَرَأَها مُعاذ». اين امر نمىتواند اشارهاى به متن معاذ باشد؛ بلكه تنها به تفسير او اشاره دارد.» ۲.
قرائتهاى مختلف از صحابه نقل گرديدهاند؛ با وجود اين ادعا مىشود كه آن قرائات از خود پيامبر صلى اللَّه عليه و آله گرفته شدهاند:
مردى قرآن را در حضور عمر، قرائت كرد و عمر قرائت او را تصحيح كرد. آن مرد خشمگين شد، ادّعا كرد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از قرائت او اشكالى نگرفته است. آنها منازعه خود را نزد [ حضرت] محمّد صلى اللَّه عليه و آله بردند و زمانى كه آن [ حضرت] بر ادّعاى آن مرد مبنى بر اين كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله خود چنين به او تعليم داده است، صحه گذارد. در ذهن عمر ترديد بهپا شد. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با درك اين قضيه، بر سينه عمر زد و با تعجب اظهار داشت: شيطان خارج شود، آنگاه چنين به تشريح پرداخت: همه اشكال قرائت، تا
1.محمّدبن يزيدبن كثيربن رفاعةبن سماعة، أبوهشام، محدث، فقيه و عالم به قرآن بود. وى از اهالى كوفه محسوب مىشود و مدتى قاضى بغداد بود. أبوهشام رفاعى در سال ۲۴۸ هجرى وفات يافت. وى درباره قرائات كتابى تأليف كرد. (ذهبى، سير اعلامالنبلاء، ج۳، ص۳۷۷۲؛ زركلى، الأعلام، ج۷، ص۱۴۴).
2.طبرى، جامعالبيان، ج۳، ص۵۰۷