آخرين فرد، از پشت او به صورت ذرّاتى بيرون آورده و آنها را عقل و شعور كافى داده و به آن خطاب كرده و گفته است: «الست بربكم» و آنها در جواب «بلى» گفتهاند سپس همه را به صلب آدم عليه السلام بازگردانده است.
11-2- درباره نظريه دوم مىنويسد:
منظور از اين عالم و اين پيمان، «عالم استعدادها» و «پيمان فطرت» و تكوين آفرينش است؛ به اين ترتيب كه: به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت «نطفه» از صلب پدران به رحم مادران - كه در آن هنگام، ذرّاتى بيش نيستند - خداوند، استعداد و آمادگى براى درك حقيقت توحيد به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان اين سرّ الاهى به صورت يك حسّ درون ذاتى به وديعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت يك حقيقت خودآگاه.
بر اين اساس، همه افراد بشر داراى روح توحيدند. و سؤالى كه خداوند از آنها كرده، به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخى كه آنها دادهاند، نيز به همين زبان است. ۱
11-3- به اعتقاد ايشان، نظريّه اوّل اشكالاتى دارد كه در گفتار بسيارى از مخالفان عالم ذرّ تكرار گرديده است. يكى از اشكالات، اشكال تناسخ است. وى در تقرير اين اشكال مىنويسد:
اعتقاد به وجود چنين جهانى، در واقع مستلزم قبول يك نوع تناسخ است؛ زيرا مطابق اين تفسير، بايد پذيرفت كه روح انسانى قبل از تولّد فعلى، يك بار ديگر در اين جهان گام گذارده است و پس از طى دورانى كوتاه يا طولانى، از اين جهان بازگشته است و به اين ترتيب بسيارى از اشكالات تناسخ متوجه آن خواهد شد. ۲
از نظر وى هيچ كدام از اين اشكالها متوجه نظريه دوم نمىشود و تنها اشكال نظريه دوم از منظر ايشان، واقعيت نداشتن و كنايى بودن سؤال وجواب در آن است. اما اين امر در زبان عرب رايج است، پس به اين جهت هم اشكالى متوجه نظريه دوم نيست.