نقد
بر اين سخن اشكالهايى وارد است:
5-1- وى در اينجا به استدلالى سُست چنگ زده و به روايتى استناد كرده است كه نه دلالت بر مطلب دارد و نه از نظر سند چيزى را اثبات مىكند، با اين استدلال نمىتوان سخن محكم و استوار كتاب خدا و سنّت اهل بيت را رها كرد.
حوادثى كه پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله اتفاق افتاد، عمده برپاكنندگان اين حوادث از صحابه بودهاند، چگونه مىتوان درباره آنها قضاوت كرد. حوادثى مانند سوزاندن درب منزل فاطمه زهرا عليها السلام و هجوم به منزل آن حضرت و شكستن پهلوى ايشان و سقط فرزند آن حضرت (محسن) و يا جنگ جمل، جنگ صفين و حتّى ماجراى كربلا. درباره رفتاره و سيره شيخين آيا على عليه السلام در روز شورا، در پاسخ به عبدالرحمانبن عوف، سيره شيخين را باطل ندانست؟ و پرسشهاى فراوان ديگر كه پيرامون اين حديث وجود دارد.
5-2- روايت، مرسل است (سند ندارد).
5-3- مُحدّث نورى اين روايت را از تفسير ابوالفتوح رازى نقل كرده، در حالى كه اين جمله كه «درباره اصحاب پيامبر بهترين قول را بگويند» در آن نيست. ۱
5-4- اين روايت در كتب عامّه آمده، ازجمله در كتاب تاريخ دمشق با اين سند و با اين متن: «ابوالفضل محمّدبن عمربن يوسف از طريق اجازه خبرداد كه ابوالغنائم عبدالصمدبن مأمون ما را آگاه كرد. از سوى ديگر ابوعبداللَّه مقرى از ابوالفضلبن كريدى از ابوالحسن عتيقى آگاه كرد ما را كه آن دو (ابوالحسن و ابوالغنائم) گفتند: ابوالحسن دارقطنى از احمدبن محمدبن عتبه از ابراهيمبن حبيب از عمرو از جابر از محمّدبن على (امام باقر عليه السلام) به ما خبر داد كه گفت: بنىفاطمه قبول كردند كه در حق ابوبكر و عمر بهترين سخنى را كه ممكن است بگويند. ۲
1.مستدرك الوسايل،ج ۴، ص ۱۸۹
2.تاريخ دمشق، ج ۵۴، ص ۲۸۴ ؛ به نقل از او: سير اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۰۶، به صورت مرسل