پژوهشى در باب اسباب نزول - صفحه 111

مى‏كند. آن‏گاه ميان حاضران، در ردّ يا تأييد گفته عمر، ستيزه درگرفت. پيامبر كه چنين ديد، فرمود: در محضر من، ستيزه‏جويى و درگيرى، سزا و روا نيست؛ از نزد من برخيزيد و بيرون شويد. ابن‏عبّاس مى‏گفت: به راستى كه مصيبت، بلكه تمامى مصيبتهاى امّت، از آنجا آغازشد كه نگذاشتند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آن مكتوب را بنگارد. (8: ج 1، ص 37، ج 5، ص 137 - 138؛ 1: ج 1، ص 325 و 355)
شگفتا كه درست چهار روز بعد، در سقيفه بنى‏ساعده، عمر براى انصراف مردم از بيعت با رهبران انصار و دعوت ايشان به‏بيعت با ابوبكر، برخلاف ادّعاى پيشين خود، كتاب خدا را كافى و كارآمد نديد و ناگزير، به روايت مشهور نبوى: «الوُلاة من قريش» استناد كرد.(41: ج 5، ص 596، نقل از سيره ابن اسحاق)
عجيب‏تر اينكه، هنوز يك هفته نشده‏بود كه خليفه پيشنهادى او ابوبكر، براى مصادره ميراث بانوى بانوان، يعنى «فدك»، به جاى اكتفا به قرآن، ناچار شد اين حديث را به پيامبر اكرم نسبت دهد كه: « نحن معاشر الأنبياء لا نورِث، ما تركناه صدقة.» (22: ج 10، ص 17، نقل از: البداية و النهاية، ابن كثير، ج 2، ص 154، ج 4، ص 203؛ نيز: 26: ج 2، ص 442)۱
جالب‏تر از همه اينكه، چون ابوبكر در بستر مرگ افتاد، عثمان را خواست تا مكتوبى به‏منظور تعيين جانشين خود بنويسد؛ امّا در اينجا، نه خود او، نه عثمان، و نه هيچ يك از كسانى كه در منع پيامبر از وصيّت‏نگاشتن با عمر هم‏آواز بودند هرگز به فكرشان نرسيد كه آنچه درباره پيامبرِ مصون از خطا و معصوم، گفته‏بودند در مورد ابوبكرِ جايزالخطاى غيرمعصوم به‏ياد آورده، بر زبان رانند. نوشته‏اند: حال ابوبكر آن‏چنان خراب بود كه پيش از گفتن نام جانشينش، از هوش رفت. عثمان از پيش خود، نام عمر را نگاشت و پس از دقايقى كه ابوبكر به هوش آمد، از او تأييد گرفت!! (4: ج 1، ص 24 - 25؛ 41: ج 5، ص 676 - 680) به‏قول ادباء: «باؤُكَ يَجُرُّ! و باءيُ لَم‏يَجُرّ!؟»

1.در مورد اين سخن، بنگريد به ترجمه فارسى رساله شيخ مفيد كه متن كامل آن در فصلنامه سفينه، شماره سوم آمده است. (ويراستار)

صفحه از 116