است. در مقايسه متن هر كدام با ديگرى، مىتوان دريافت كه متن هر كدام، داراى تفاوتهايى است و هر كدام موضوع خاصّى را بيان مىدارد. مشخّص نيست كه آيا واقعاً حديث سبعة احرف، اساساً مربوط به لفظ است يا معنا؟ و اگر مربوط به معناست، آيا براى هر آيه، هفت معنا قابل ترسيم است؟ يا براى برخى از آيات چنين خواهد بود؟ اگر مربوط به لفظ است، آيا مربوط به تمامى الفاظ است يا به الفاظ آخر آيه اختصاص دارد؟ و اگر مربوط به تمامى الفاظ است، منظور چيست؟
اگر منظور لغات و لهجههاست - آن طور كه بيشتر دانشمندان اهل سنّت آن را قبول كردهاند و از دانشمندان شيعه آيتاللَّه معرفت، دكتر حجّتى و آيتاللَّه خويى نيز آن را به عنوان بهترين تفسير، از منظر اهل سنّت دانستهاند - اين سؤال و سؤالات زيادى پيش مىآيد كه پس مصحف عثمانى بر كدام حرف يا بهتر بگوييم بر كدام لغت و لهجه، تنظيم شده است؟ آيا بر همه حروف سبعة بوده يا بر حرف واحد؟ و آيا حروف ديگر نسخ شده و از بين رفتهاند؟ و آيا قرآن كنونى - كه منطبق بر قرآن عثمانى است - بر اساس يك لهجه و يك قرائت و يك حرف است يا بيشتر؟
از روايات گذشته، چنين بر مىآيد كه همان اختلافاتى كه عثمان را واداشت تا قرآن را به قرائت واحد منحصر كند و در واقع، توحيد مصاحف را به وجود آورد، در حال حيات خود پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نيز اتفاق مىافتاد؛ ولى رسول خدا هر فرد را در قرائت خود تثبيت و تأييد مىكرد و به مسلمانان اعلام مىداشت كه اينگونه اختلافات رحمت و نعمت است. در صورت صحّت اين روايات، عثمان و پيروان وى چه مجوّزى داشتند كه اين اختلافات را برطرف سازند و اين در رحمت را بر روى مسلمانان، ببندند؟ مسلمانان نيز بر اساس چه مجوّزى گفتار رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را كنار نهادند و گفتار عثمان را مورد عمل و اجرا گذاشتند؟ (6: ص 182)
همچنين اگر منظور لغات و لهجههاى هفتگانه است، پس با روايتى كه از عمر و عثمان منقول است كه قرآن به لغت و لهجه قريش نازل گشته و نيز نهى عمر