حديث «سبعة احرف» در محك عقل و نقل‏ - صفحه 39

است. در مقايسه متن هر كدام با ديگرى، مى‏توان دريافت كه متن هر كدام، داراى تفاوتهايى است و هر كدام موضوع خاصّى را بيان مى‏دارد. مشخّص نيست كه آيا واقعاً حديث سبعة احرف، اساساً مربوط به لفظ است يا معنا؟ و اگر مربوط به معناست، آيا براى هر آيه، هفت معنا قابل ترسيم است؟ يا براى برخى از آيات چنين خواهد بود؟ اگر مربوط به لفظ است، آيا مربوط به تمامى الفاظ است يا به الفاظ آخر آيه اختصاص دارد؟ و اگر مربوط به تمامى الفاظ است، منظور چيست؟
اگر منظور لغات و لهجه‏هاست - آن طور كه بيشتر دانشمندان اهل سنّت آن را قبول كرده‏اند و از دانشمندان شيعه آيت‏اللَّه معرفت، دكتر حجّتى و آيت‏اللَّه خويى نيز آن را به عنوان بهترين تفسير، از منظر اهل سنّت دانسته‏اند - اين سؤال و سؤالات زيادى پيش مى‏آيد كه پس مصحف عثمانى بر كدام حرف يا بهتر بگوييم بر كدام لغت و لهجه، تنظيم شده است؟ آيا بر همه حروف سبعة بوده يا بر حرف واحد؟ و آيا حروف ديگر نسخ شده و از بين رفته‏اند؟ و آيا قرآن كنونى - كه منطبق بر قرآن عثمانى است - بر اساس يك لهجه و يك قرائت و يك حرف است يا بيشتر؟
از روايات گذشته، چنين بر مى‏آيد كه همان اختلافاتى كه عثمان را واداشت تا قرآن را به قرائت واحد منحصر كند و در واقع، توحيد مصاحف را به وجود آورد، در حال حيات خود پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نيز اتفاق مى‏افتاد؛ ولى رسول خدا هر فرد را در قرائت خود تثبيت و تأييد مى‏كرد و به مسلمانان اعلام مى‏داشت كه اين‏گونه اختلافات رحمت و نعمت است. در صورت صحّت اين روايات، عثمان و پيروان وى چه مجوّزى داشتند كه اين اختلافات را برطرف سازند و اين در رحمت را بر روى مسلمانان، ببندند؟ مسلمانان نيز بر اساس چه مجوّزى گفتار رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را كنار نهادند و گفتار عثمان را مورد عمل و اجرا گذاشتند؟ (6: ص 182)
همچنين اگر منظور لغات و لهجه‏هاى هفتگانه است، پس با روايتى كه از عمر و عثمان منقول است كه قرآن به لغت و لهجه قريش نازل گشته و نيز نهى عمر

صفحه از 44