أظننت يا يزيد، حين أخذت علينا أقطار الأرض و آفاق السماء، فأصبحنا نساق كما تساق الإماء، إنّ بنا على اللَّه هواناً، و بك عليه كرامة؟۱
2. برجسته ساختن جملات آهنگين در مواقع خاصّ. به عنوان مثال، آنجا كه حضرت زينب مىخواهد شدّت تعجّب خود را از كشته شدن پيروان خداوند توسّط پيروان شيطان و آلودهشدن دستان به خون آنها و خونچكان شدن دهانها از گوشت آنها و خوردهشدن جثّههاى پاكشان توسّط گرگها در بيابان و پارهپاره شدنشان توسّط كفتارها... بيان كند، از عباراتى آهنگين - كه با معانى تناسب دارند - استفاده مىكند.
ألا فالعجب كلّ العجب، لقتل حزب اللَّه النجباء بحزب الشيطان الطلقاء. فهذه الأيدي تنطف من دماءنا و الأفواه تتحلّب من لحومنا و تلك الجثث الطواهر الزواكي تنتابها العواسل و تعفرها أمّهات الفراعل و.۲
يا در جايى ديگر آنگاه كه مىخواهد تأكيد كند كه تو اى يزيد، هرگز نخواهى توانست ياد ما را پاك كنى و اينكه روزگار تو اندك است، از جملات مداوم با آهنگى كوبنده استفاده مىكند.
فواللَّه لا تمحو ذكرنا و لاتميت وحينا و لاتدرك أمدنا و لاترحض عنك عارها. و هل رأيك إلّا فند و أيّامك إلّا عدد، و جمعك إلّا بدد؟۳
يا آنجا كه با استفهامهاى انكارى پى در پى، از يزيد مىپرسدكه آيا گمان مىكنى
1.اى يزيد، آنگاه كه راههاى زمين و آسمان را به روى ما بستى و ما را همانند اسيران، به گردش درآوردى پنداشتى كه خداوند تو را عزيز و ما را خوار و ذليل ساخته است؟
2.بسى جاى شگفتى و تعجب است كه حزب خدا به دست حزب شيطان كشته شود. خون ما از پنجههاى شما مىچكد و پارههاى گوشت بدن ما از دهانهاى شما مىريزد وآن جثّههاى پاك را گرگها و كفتارهاى بيابان مىدرند.
3.به خدا سوگند، ياد ما را از دلها و وحى ما را محو نتوانى كرد و به جلال ما هرگز نخواهى رسيد و نمىتوانى لكّه ننگ اين ستم را پاك كنى. رأى و نظر تو بى اعتبار و زمان دولت تو اندك و اجتماع تو به پريشانى و نابودى خواهد كشيد.