ششم: ابنتيميّه روايت ابنابىحاتم را ضعيف مىداند به دليل اينكه عبداللّهبن عبدالقدّوس در طريق آن قرار داد. ابنتيميّه مىگويد: دارقطنى او را ضعيف مىخواند؛ نسايى او را ثقه نمىداند؛ ابنمعين او را رافضى خبيث و بىاهميّت مىداند. امّا كلام ابنتيميّه بر اساس سخن ديگر دانشمندان رجالى تسنّن، پاسخ داده مىشود. از جمله اينكه: ابنحجر او را «صدوق» دانسته است. (1/6) و «ثقهبودن» او را از محمّدبن عيسى نقل كرده است. (4/6) بخارى گفته كه او در اصل، صدوق است؛ مگر اينكه از برخى از افراد ضعيف نقل كرده است. البتّه با اين حال، از رجال ترمذى نيز هست.
به علاوه، سبب تضعيف او چيزى جز روايت فضائل اهل بيت نيست. مدح گروه دوم، مقدّم است... گروه اوّل او را جزء شيعه دانستهاند؛ در حالى كه در منابع رجالى شيعه، او را نمىيابيم.
1ـ 2ـ 1) تعداد بنىعبدالمطّلب
ابنتيميّه مىگويد: روايت طبرى صراحت دارد كه بنىعبدالمطّلب در آن روزگار، چهل تن بودند؛ امّا روشن است كه آنها در آن زمان به اين تعداد نبودند.
1ـ 2ـ 2) پاسخ
يكم: ظاهرا اصل روايت «بنوالمطّلب» بوده و بعضى از راويان، آن را به «بنو عبدالمطّلب» تغيير دادهاند. كلمه «بنوالمطّلب» مترادف با «بنوهاشم» است كه در برخى از گزارشها، دقيقا همين كلمه (بنىهاشم) آمده است. از جمله: سيره نبويّه ابنكثير 1/459، از ابنابىحاتم؛ البداية و النهاية 2/40؛ كنزالعمّال 15/113؛ مسند احمد 1/111، تفسير ابنكثير 3/350؛ تاريخ دمشق 1/87؛ اثبات الوصيّة / 115؛ تاريخ يعقوبى 2/27؛ مسند بزار (نسخه خطى مكتبة مراد) رقم 578. ۱
1.اين جواب و منابع آن را تماما از كتاب «الصحيح من السيرة» برگرفتم. (۶۸: ج ۳، ص ۶۶) امّا با مراجعه مجدد ديدم كه بيشتر اين منابع، «بنىالمطّلب» آوردهاند و در مناقب و تفسير قمى (به نقل تفسير برهان)، «بنىهاشم» آمده است.