لَقَدْ أَصْبَحَ أَبُومُحَمَّدٍ بِهذَا الْمَكَانِ غَرِیبًا. أَمَا وَ اللهِ لَقَدْ كُنْتُ أَكْرَهُ أَنْ تَكُونَ قُرَیشٌ قَتْلَى تَحْتَ بُطُونِ الْكَوَاكِبِ۱؛
ابو محمد۲در این جا غریب افتاده است. به خدا سوگند، خوش نداشتم قریش، كشته در زیر نور ستارگان افتاده باشند.
امیر مؤمنان على علیه السلام نجات و هدایت همگان را مىخواست و عدالتِ اخلاق مدار او پاک از كینه و دشمنى، و مبّرا از ستیزهگرى بود. شریف رضى آورده است كه چون امام شنید كه تنى چند از یاران او شامیان را در روزهاى جنگ صفّین دشنام مىدهند ۳، به آنان فرمود:
إِنِّی أَكْرَهُ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِینَ، وَلكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ، وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ، كَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ، وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ؛ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِیاهُمْ: اللهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ، وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَینِنَا وَ بَینِهِمْ، وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ، حَتَّى یعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ، وَ یرْعَوِی عَنِ الْغَی وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ۴؛
من بیزارم از این كه شما دشنامگو باشید، بلكه اگر كردههاى آنان را بازگویید، و حالشان را فرایاد آرید، در گفتار درستتر، و در پوزشخواهى رساتر باشد. و به جاى دشنام دادنتان بگویید: خدایا، خونهاى ما و خونهاى آنان را از ریخته شدن نگاه دار، و میان ما و میان آنان اصلاح فرما، و ایشان را از گمراهىشان به راه بیار؛ تا آن كه حق را نمىداند آن را بشناسد، و آن كه به پیمودن راه گمراهى و دشمنى، آزمند است از آن باز ایستد.
على علیه السلام عدالت را چنین با اخلاق مىخواست و از هر گونه بىاخلاقى بیزارى مىجست، و اجازه نمىداد هیچگونه از آن در مسیر او راه یابد. در پیكار صفّین امیر مؤمنان على علیه السلام نبرد را به تأخیر مىانداخت و با این اقدام تلاش مىكرد لشكر شام را به حق دعوت نماید و هر چند عدّهاى اندک را از مسیر باطل خارج سازد. همین اقدام امام سبب شد در میان لشكر عراق شایعاتى شكل گیرد. آنان مىگفتند: چرا امام فرمان حمله را صادر نمىكند؟ این تأخیر در جنگ براى چیست؟ ما براى جنگ كردن به این جا آمدهایم، نه براى وطن گزیدن! امام ماجرا را پیگیرى كرد و فرمود: چه خبر است؟ چه مىگویند؟. گفتند: عدّهاى مىگویند امیرمؤمنان از ترس كشته شدن فرمان جنگ صادر نمىكند! و برخى مىگویند در نبرد با اهل شام تردید دارد و در شک به سر مىبرد! على علیه السلام آنان را مخاطب قرار داد ۵ و فرمود:
1.نهج البلاغه، کلام ۲۱۹
2.. ابو محمد، کنیه طلحه بن عبید الله است. ر.ک: المعارف، ص۲۲۸.
3.ر.ک: وقعة صفّین، ص۱۰۲؛ الأخبار الطوال، ص۱۶۵
4.نهج البلاغه، کلام ۲۰۶
5.منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷۱؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۴، ص۱۳