شرحان لحديث «هل رأيت رجلاً» - الصفحه 147

مى داند، در چيستى خود به ورطه شك مى افتد و درصدد استفسار از آن برمى آيد.
«قال: انت ابو تراب» ۱ ، حضرت وى را نيز بسان لقب خود «ابو تراب» مى خواند چه بنا به قاعده امكان اشرف و قاعده بسيط الحقيقه طين مرتبه اعلى در بردارنده تمام كمالات مادون است و در نتيجه در بردارنده مقام اسلام طين . يا مرتبه امتزاج آن . نيز مى باشد.
«قلت: فأنا انت»، سائل شگفت زده در اين مقام در آستانه اشتباه قرار مى گيرد، و مى پندارد كه طين مرتبه دون عين همان طين مرتبه مافوق است، لذا در صدد استفسار از اين پندار بر مى آيد.
«قال: حاشاك حاشاك» حضرت در پاسخ به اين پندار با نفى مؤكد آن، به مرتبه مقام خود اشارت مى ورزند.
«هذا من الدين في الدين»، مطلبى كه در پى گفته مى گردد، از گونه مطالب دينى اى است كه در خود دين تبيين گشته است.
«أنا أنا» ، در مرتبه ناسوتى، اين حقيقت الهى به جلباب ناسوتى درآمده و هو هويت خاصّ خود را دارد.
«أنا أنا»، اين حقيقت افزون بر مرتبه ناسوتى داراى حقيقتى علوى است كه مظهر اسم جامع الهى و برزخ بين ظهور و بطون است.
«أنا ذات الذوات» اين مرتبه ملكوتى از آن روى كه خود مُظهر مراتب است و مَظهر با مُظهر در اين مرتبه اتحاد دارد، در تمام هياكل متجلّى است و بنياد تمام موجودات از اوست.

1.در شرح دوم، گويى شارح در تعيين مسائل به تردد افتاده است.

الصفحه من 160