تاريخ : شنبه 1402/11/7 تاریخ ایجاد:
کد خبر: 76675
ارزش حکومت در نگاه امیرالمومنین(ع) مشروط به تحقق عدالت است

ارزش حکومت در نگاه امیرالمومنین(ع) مشروط به تحقق عدالت است

مدیر حوزه‌های علمیه خواهران استان تهران ضمن اشاره به مهمترین مولفه‌های حکومت علوی تصریح کرد: در خطبه‌های آن حضرت این مطلب که اساس و پایه حکومت ریاست و سلطنت نیست بلکه اقامه حق و عدالت است، زیاد به چشم می‌خورد.

زندگی امیرالمومنین(ع) حاوی درس‌های بسیاری برای امت اسلامی است و در هر زمینه و موضوعی می‌توان رفتار و منش آن حضرت را به عنوان الگویی استوار به شمار آورد که حرکت بر اساس آن، سعادت و رضایت را برای فرد و جامعه به ارمغان می‌آورد.
یکی از زمینه‌های درس‌آموزی از آن حضرت، عرصه مهم سیاست و حکمرانی است. بی‌گمان حکومتی که به نام اسلام تشکیل می‌شود شاخص‌ها و معیارهایی دارد که با رعایت آنها می‌توان مدعی تشکیل حکومت اسلامی بود و اگر آن معیارها در حکومت مورد توجه قرار نگیرد، کاری از پیش نخواهد رفت.

به همین مناسبت با موضوع مولفه‌های حکمرانی علوی با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسین کبیریان؛ مدیر حوزه‌های علمیه خواهران استان تهران هم‌صحبت شدیم که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید؛

امیرالمومنین(ع) فرصت محدودی برای تشکیل حکومت داشتند و به ادله مختلفی ۲۵ سال از منصب حکومت و تشکیل حکومت فاصله گرفتند. در آن ۵ سالی که موفق به تشکیل حکومت شدند هم گرفتار سه جنگ بودند بنابراین فرصت خیلی محدودی برای حکومت به معنای رایج و مصطلح داشتند ولی در همین مدت کوتاه و با همه درگیری‌های ناشی از جنگ‌ها و نفاق‌هایی که در جامعه وجود داشت، به بهانه‌های مختلف حضرت شاخص‌های یک حکوت اسلامی را مطرح کردند؛ حالا یا در خطبه‌هایی که بیان کردند و یا به عنوان دستورالعمل و نامه‌هایی که به استانداران می‌دادند. یکی از مفصل‌ترین دستورالعمل‌ها نامه ۵۳ نهج البلاغه به مالک است وقتی منصب استانداری مصر را به ایشان دادند. آنجا حضرت شاخصه‌هایی را مشخص می‌کنند و وظایفی را برای استاندار معین می‌کنند. این دستورالعمل‌ها یعنی همان مولفه‌های حکمرانی از نظر امیرالمومنین(ع) که به آنها اشاره خواهم کرد.

حکومت، ریاست و سلطنت نیست

در خطبه‌های آن حضرت اصل این مطلب که اساس و پایه حکومت ریاست و سلطنت نیست بلکه اقامه حق و عدالت است زیاد به چشم می‌خورد. لذا حضرت افرادی را که منصوب می‌فرمودند به همین مسئله سفارش می‌کردند که مبادا از جمعیت فاصله بگیری و خودت را رئیس بدانی و به مردم پاسخگو نباشی. تعبیر حضرت این است با عامه مردم نشست و برخواست داشته باش و سخن عامه مردم را بشنو و از مشورت عامه مردم استفاده کن و صلاح عامه مردم را در نظر بگیر؛ آن هم اقشار مختلف جامعه. در همان دستورالعملی که به مالک فرمان می‌دهند، حضرت وظیفه یک حاکم اسلامی را این می‌دانند که اقشار مختلف جامعه را شناسایی کند و بعد بر اساس نیازهای آن بخش جامعه تدبیر کند و هر قشری را به فراخور نیازهای خودش مدیریت کند.

همانجا حضرت دستور مشورت می‌دهند و مشخص می‌کنند با چه گروه‌هایی مشورت کن، با چه گروه‌هایی مشورت نکن. از جمله می‌فرمایند با انسان‌های بخیل و ترسو مشورت نکن یعنی کارگزار یک حکومت اسلامی و مشاور یک حاکم اسلامی باید یک انسان دارای فضائل اخلاقی باشد. اگر خود مشاور یک رذیله اخلاقی داشته باشد مشورتی که به حاکم می‌دهد بر اساس روحیه‌ای است که دارد. این می‌تواند یک مولفه مهم برای حکمرانی باشد که هر کس می‌خواهد حکومت خودش را بر اساس حکومت امیرالمومنین(ع) تنظیم کند باید به مردم اهمیت دهد و برای اجرای عدالت بین مردم تلاش کند. عدالت به همین معنا است که حق هر کس به تناسب خودش داده شود. هر قشری به حسب نیاز خودش و مسئولیت خودش اقتضائاتی دارد که حاکم باید آنها را برآورده کند لذا ممکن است برخوردی که با قشر نظامی می‌شود با برخوردی که با قشر کارمند می‌شود متفاوت باشد و عدالت یعنی همین. از همین جا نیاز می‌شود که حاکم در جامعه عیونی داشته باشد تا از وضعیت جامعه برایش گزارش بیاورند. علاوه بر اینکه خودش باید با طبقات ضعیف جامعه ارتباط داشته باشد، باید گزارشاتی هم برایش ارائه شود.

امام جامعه باید خودش را با ضعیف‌ترین قشر تنظیم کند

در نامه ۴۵ نهج البلاغه که حضرت به عثمان بن حنیف نوشتند می‌فرمایند به من خبر رسید به مهمانی دعوت شدی که در آن مهمانی افراد خاصی حاضر شدند یعنی فقط ثروتمندان در آن مهمانی بودند و فقرا دعوت نبودند. همین اندازه که تو سر سفره‌ای شرکت کردی که سر آن سفره افراد ویژه‌ای حضور داشتند و عامه مردم حضور نداشتند توبیخی برای توی استاندار محسوب می‌شود. تاکید حضرت این است که امام جامعه باید خودش را با ضعیف‌ترین قشر جامعه تنظیم کند. وقتی حضرت آنجا خودشان را معرفی می‌کنند اینطور می‌فرمایند من که به عنوان حاکم اسلامی مطرحم و شما باید از من الگو بگیرید از کل دنیا بهره‌ام به میزان دو دست لباس و دو قرص نان است. یعنی حضرت دو وعده غذا میل می‌کردند و آن هم با نان نه غذاهای اشرافی. این می‌تواند برای حکمرانی اسلامی مولفه مهمی است که حاکم درد جامعه را احساس کند و خودش را در حد ضعیف‌ترین قشر جامعه نگه دارد و زندگی خود را طوری تنظیم کند که وقتی بقیه حاکم را این شکلی می‌بینند تحمل زندگی فقیرانه برایشان راحت شود یعنی حاکم را مثل خودشان ببینند.

حضرت در پایان خطبه ۲۰۹ نهج البلاغه به کسی که خیلی زهد می‌ورزید و فقیرانه زندگی می‌کرد توصیه می‌کنند به دنیای خودت رسیدگی کن، به آخرت خودت هم رسیدگی کن. اصولا این یکی از دستورات دین ما است که نه گرایش صد درصد به دنیا و فراموشی آخرت داشته باشیم و نه تمام توجهمان به آخرت باشد و دنیا را فراموش کنیم. لذا ما در نماز از خدا می‌خواهیم هم حسنات دنیایی به ما عنایت کند و هم حسنات آخرتی. خطاب حضرت در خطبه ۲۰۹ به شخصی است که دنیا را کاملا کنار گذاشته بود و به زهد و انزوا می‌پرداخت. وقتی حضرت به او توصیه می‌کنند در عین توجه به آخرت، به دنیا هم توجه داشته باش، آن آقا اعتراض می‌کند که خود شما لباس مندرس می‌پوشید و غذای فقیرانه می‌خورید. حضرت در پاسخ فرمودند من حاکم هستم و حاکم نباید مثل بقیه جامعه باشد چون خدا بر پیشوایان عدل و حاکمانی که قرار است حکومت خود را بر اساس عدل بنا بگذارند واجب کرده زندگی خودشان را در حد ضعیف‌ترین مردم تنظیم کنند تا اینکه فقیر از فقر خودش احساس ناراحتی نکند.

بی‌ارزشی حکومت منهای عدل در نظر امیرالمومنین(ع)

ما هم در رفتار امیرالمومنین(ع) این مسئله را مشاهده می‌کنیم و هم اینکه در توصیه‌های امیرالمومنین(ع) به استاندارانشان به این نکته پرداخته می‌شود. در خطبه ۳۳ آمده که ابن عباس می‌گوید امیرالمومنین(ع) را ملاقات کردم در حالی که حضرت کفش خودش را وصله می‌زد. در جای دیگری حضرت فرمودند آنقدر لباسم را وصله زدم که خجالت می‌کشم این لباس را بدهم دوباره وصله بزنند. وقتی ابن عباس حضرت را در این حالت دید، حضرت سوال کرد قیمت این کفش چقدر است. ابن عباس گفت هیچ ارزشی ندارد. امیرالمومنین(ع) فرمودند به خدا قسم ارزش همین کفش از حکومت برای من بیشتر است مگر اینکه با آن حکومت بتوانم حقی را اقامه کنم و باطلی را ابطال کنم. علت پذیرفتن حکومت در نگاه حضرت همین است.

لذا خود ایشان می‌فرمایند پس از درگذشت عثمان، وقتی مردم اجتماع کردند تا مرا برای حکومت برگزینند من آنجا وظیفه دانستم حکومت را بپذیرم. چرا؟ «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ، و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا يُقارُّوا على كِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ، لأَلقَيتُ حَبلَها على غاربِهِا» یعنی اگر نبود که دیدم حضور مردم هست و حجت بر من تمام شده است، و از آن طرف خداوند از علما پیمان گرفته در مقابل بی‌عدالتی سکوت نکنند، حکومت را نمی‌پذیرفتم چراکه صرف حکومت و ریاست هیچ ارزشی برای من ندارد و به تعبیر خود حضرت اندازه یک کفش وصله‌دار ارزش ندارد.

در هر صورت شاخصه اصلی حکومت در نظر امیرالمومنین(ع) این است که حاکم بتواند حق را اجرا کند و هدف و نیتش اجرای حق و عدالت و برطرف کردن تبعیض باشد. در این حالت این کار بسیار ارزشمند است و از همه چیز لازم‌تر است ولی صرف اینکه ریاستی باشد و منصبی را اشغال کند هیچ ارزشی نخواهد داشت.

شاخصه حضور مردم مولفه دیگری است که حضرت روی آن تاکید دارند لذا می‌فرمایند به این جهت حکومت را پذیرفتم که دیدم مردم حضور دارند. اگر حاکم در حد امیرالمومنین(ع) باشد که بالاترین مقام عصمت را داشته باشد اما مردم با حاکم همراهی نکنند قطعا حاکم نمی‌تواند کاری از پیش ببرد کما اینکه در مدت ۲۵ سال امیرالمومنین(ع) همان امیرالمومنینی است که حکومت را پذیرفت ولی فرقش این است که آن زمان مردم همراهی نکردند. به همین جهت حضرت به مالک اصرار می‌کنند که عامه مردم باید با شما همراه باشند و تلاش کنید با این قشر مردم ارتباط داشته باشید و اینطور نباشد فقط خواص با شما ارتباط داشته باشند و به شما مشورت بدهند. این مجموعه شاخص‌هایی است که در حکومت امیرالمومنین(ع) مورد عنایت بود و هر حکمداری اگر بخواهد واقعا اسلامی و علوی باشد باید این شاخصه‌ها را رعایت کند.

شاخص‌های حکومت علوی منحصر به او بود؟

قطعا هر کس می‌خواهد حکومت علوی یعنی حکومتی به نام حکومت دینی تشکیل دهد باید این مولفه‌ها را داشته باشد. البته در نامه ۴۵ حضرت بعد از اینکه ساده‌زیستی و زندگی زاهدانه خودشان را مطرح می‌فرمایند تصریح می‌کنند «أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ، وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ» یعنی شما قدرت ندارید مثل من عمل کنید و برخی چیزها فقط برای خود من است مثلا شما نمی‌توانید با کفش وصله‌دار یا دو لباس یا دو قرص نان زندگی کنید ولی یکسری اصول کلی وجود دارد که هر حاکمی باید آنها را رعایت کند؛ آن چهار چیز عبارتند از ورع، اجتهاد، عفت و سداد. ورع یعنی حاکم مراقبت کند نه تنها گناه نکند بلکه حتی از شبهه‌ها هم اجتناب کند. اجتهاد یعنی تلاش شبانه‌روزی، یعنی حاکم نباید بگوید من ساعت کاری دارم و فلان ساعت کار من تمام می‌شود بلکه حاکم اسلامی که می‌خواهد عدل را برقرار کند باید شبانه‌روز تلاش کند و نهایت وسع خودش را به کار بگیرد. ویژگی سوم عفت است یعنی حاکم حواسش به بیت المال باشد کما اینکه حضرت توجه داشت از بیت المال در امور شخصی استفاده نشود. سداد یعنی محکم‌کاری یعنی کار سر‌هم‌بندی و ظاهری نباشد و حاکم علوی باید حواسش باشد کاری انجام می‌دهد زیرساختی و محکم و استوار باشد.

منبع :ایکنا
خبرگزاری فارس :
خبرگزاری ایکنا :
خبرگزاری ایرنا :