رئیس پژوهشکده اخلاق و روانشناسی اسلامی پژوهشگاه قرآن و حدیث : تلقی عامیانه از آیات و روایات، خواندن و لذت بردن از آنهاست اما تلقی عالمانه و مبتنی بر رویکرد علمی این است که باید از دل آیات و روایات به نظریات علمی برسیم.
نشست «درآمدی بر تئوریزه کردن آموزههای وحیانی» روز شنبه ۲۰ آذرماه همزمان با هفته پژوهش از سوی پژوهشگاه قرآن و حدیث و با سخنرانیحجتالاسلام والمسلمین عباس پسندیده، رئیس پژوهشکده اخلاق و روانشناسی اسلامی پژوهشگاه قرآن و حدیث، برگزار شد. در ادامه سخنان وی را بخوانید:
قوام کارهای یک کشور به این است که امر پژوهش جدی گرفته شود. هر کشوری که به موفقیتی دست یافته در سایه پژوهش بوده و مخصوصاً در کشور ما که اسلامی و از منابع غنی برخوردار است باید استفاده از منابع اسلامی در پژوهشها با جدیت مورد توجه قرار گیرد و به همین دلیل یکی از بحثهای مهم، چگونگی استفاده از منابع دینی در تحقیقات و پژوهشها است که بحث و ایدهای را در این باره ارائه خواهیم داد.
قابلیت تولید علم در آموزههای وحیانی
متون دینی ما یعنی آموزههای وحیانی قابلیتهای زیادی در تولید علم دارند و این امر به تجربه برای بنده روشن شده و بسیاری از افراد دیگر آن را تجربه کرده و پژوهشهای انجامشده این سخنان را تأیید میکند. نکته مهم این است که در رویکرد دینی باید آیات و روایات و آموزههای دینی را به عنوان یک منبع نه یک محصول آماده برای تولید علم در نظر بگیریم. یک تلقی عامیانه همان خواندن آیات قرآن و احادیث معصومان و لذت بردن از آنهاست، اما تلقی عالمانه و مبتنی بر رویکرد علمی این است که باید از دل آن آیات و روایات به نظریات علمی برسیم.
قرآن و احادیث معصومان به معنای امروزی کتابهای نظریهپردازی و آکادمیک نیستند، بلکه منابعی هستند که باید در راستای نظریهپردازی به آنها توجه و این آموزهها را تبدیل به تئوری کرد.
باید نگاه ما تغییر کند و به جای اینکه بگوییم قرآن چه میگوید باید مبانی آن را بیان کنیم و بگوییم چرا قرآن اینگونه میگوید؟ برای روشنتر شدن بحث، باید دورههای سهگانهای را بررسی کنیم که تعامل علم و آموزههای وحیانی را داشته است. اولین نسل تحقیقات در کشور ما، تحقیقات براساس آموزههای اسلامی است که بنده از آن با عنوان تأییدیابی یاد میکنم. در این دوره فقط تأیید را از منابع اسلامی پیدا میکنیم. در واقع اسلامیزه کردن است و اقدامی اشتباه و نادرست محسوب میشود و در کشور ما برخی حوزویان و دانشگاهیان این کار را بسیار انجام دادهاند.
مفهوم مطالعات تطبیقی – انتقادی
نسل دوم که روند قبل را اصلاح کرد مطالعات تطبیقی – انتقادی بود. در مطالعات تطبیقی به دنبال تأیید نیستیم، بلکه اگر نظریهای در یک دانش مطرح میشود، باید آن موضوع به طور جامع براساس منابع اسلامی نه صرفاً برای پیدا کردن آموزههای موافق، مورد مطالعه قرار گیرد و به صورت انتقادی با آن برخورد شود. ممکن است در برخی از موارد هماهنگی و در برخی موارد ناهماهنگی وجود داشته باشد. موقعی که قانون جذب در کشور ما رواج پیدا کرده بود افراد زیادی ابراز علاقه میکردند که در این مورد کار کنند، چراکه آیات و روایات زیادی در این مورد وجود دارد، اما از سوی دیگر آیات زیادی هم این مورد را رد میکنند. لذا در اینگونه موارد باید به صورت انتقادی و تطبیقی برخورد و به صورت جامع به موضوع نگاه کنیم. بدین ترتیب میتوانیم هم تأییدها را دریافت و هم نقدهایمان را بیان کنیم.
نسل سوم نسلی است که بنده از آن با عنوان نظریهپردازی یا الگوپردازی یاد میکنم. در اینجا به دنبال این نیستیم که دانشی را اخذ کنیم و بر اساس منابع دینی مورد نقد قرار دهیم، بلکه درصددیم آموزههای قرآن و حدیث را در آن حوزه تئوریزه کنیم. خوشبختانه در نسل سوم شاهد تحقیقات خوبی هستیم که در حوزههای مختلف انجام میشود و باید آن را به فال نیک گرفت. نسل سوم به بحث ما مربوط است. نسل اول یک اشتباه استراتژیک است، چراکه تا نظریهای رواج مییابد عدهای سعی میکنند آیه یا روایتی در تأیید آن پیدا کنند بدون اینکه آن را نقد کنند. چنین کاری اشتباه و نه خدمت به علم و نه خدمت به دین است، بلکه گاهی اوقات منجر به نکوهش دین هم میشود، هرچند ممکن است جذابیتهای ظاهری هم داشته باشد.
نسل سوم یک راهبرد ثمربخش و صحیح است، اما فاصله بین آموزه تا نظریه را هم باید مورد توجه قرار دهیم. قرآن و احادیث معصومان به معنای امروزی کتابهای نظریهپردازی و آکادمیک نیستند، بلکه منابعی هستند که باید در راستای نظریهپردازی به آنها توجه و این آموزهها را تبدیل به تئوری کرد. باید به چند مبانی توجه کنیم. در مبانی اول براساس نظریه کشف معتقدیم که کار علم، کشف واقعیتهاست و علم هیچگاه معمار واقعیتها نیست، بلکه همانند یک پلیس پرده از حقیقت برمیدارد.
آموزههای وحیانی مبتنی بر واقعیتاند
نکته دوم اینکه آموزههای وحیانی مبتنی بر واقعیت هستند و اگر کار دانش پردهبرداری از واقعیتهاست، آموزههای دینی در حوزههایی که ارائه اطلاعات میکنند قابلیت تئوریپردازی دارند و میتوانند در تولید علم به ما کمک کنند. لذا باید بپذیریم که منابع دینی ما مبتنی بر واقعیتها هستند. برای روشنتر شدن بحث باید اشاره کنم که آموزههای دینی ما مبتنی بر قوانین علمی هستند، اما ساختار بیانی آنها عرفی است. یک پژوهشگر باید بر اساس یک حرکت روشمند از آموزهها و گزارههای دینی به سمت نظریهپردازی حرکت کند.
برای مثال موضوعی با عنوان بزرگشماری سختیها وجود دارد که پدیدهای فردی و یک مسئله است. لذا رویکرد علمی به این موضوع این است که به سراغ مسئله برویم و روشن کنیم که چه نظریهای میتواند این بزرگشماری را تبیین کند. در روایتی آمده است که معصوم ما میفرماید که اگر کسی به دنیا بیرغبت باشد، مصیبتها برای وی کوچک شمرده و از آنها ناخرسند نمیشود. در اینجا با سه مؤلفه بیرغبتی به دنیا، کوچک شمردن مصیبتها و ناخرسند بودن از مسائل روبهرو هستیم و نیز در درون انسانها چیزی به نام سیستم زهد و رغبت وجود دارد که طراحی خدای متعال است. از کوچک شمردن مصیبتها میفهمیم که انسانها مصایب را سنجش میکنند.
از این روایت شریف میفهمیم که آن اندازهسنجی مصائب تحت تأثیر نظام زهد و رغبت قرار دارد و این یک واقعیت روحی در انسان است. بر اساس همین روایت اگر رغبت شدیدی نسبت به چیزی داشتیم، وقتی آن را از دست بدهیم، ناخرسند میشویم. در اینجا ما از یک واقعیت علمی پرده برداشتیم و اگر مراحل بعدی را به سرانجام برسانیم، یک نظریه علمی صورت گرفته است. منظور از تئوریزه کردن آموزههای وحیانی این است که از ظاهر یک گزارش به تئوریهای علمی دست پیدا کنیم.