المغازی:
چون حمزه کشته شد، صفیه دختر عبد المطّلب برای دیدن او آمد. انصار، مانع او از رفتن نزد [پیکر] حمزه شدند، که پیامبر خدا(ص) فرمود: «آزادش بگذارید».
صفیه کنار حمزه نشست و شروع به گریستن کرد و پیامبر خدا(ص) هم با او گریست، و چون هق هق می کرد، پیامبر خدا(ص) نیز هق هق می گریست. فاطمه دختر پیامبر(ص) هم گریه می کرد و با گریه او، پیامبر خدا(ص) نیز می گریست.
المغازی:
لَمّا اُصیبَ حَمزَةُ، جاءَت صَفِیةُ بِنتُ عَبدِ المُطَّلِبِ تَطلُبُهُ، فَحالَت بَینَها وبَینَهُ الأَنصارُ.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ: دَعوها! فَجَلَسَت عِندَهُ، فَجَعَلَت إذا بَکت بَکی رَسولُ اللّهِ(ص)، وإذا نَشَجَت ینشُجُ رَسولُ اللّهِ(ص). وکانَت فاطِمَةُ بِنتُ النَّبِی(ص) تَبکی، وجَعَلَ رَسولُ اللّهِ(ص) إذا بَکتَ بَکی.[۱]
[۱]. المغازی: ج ۱ ص ۲۹۰، شرح نهج البلاغة: ج ۱۵ ص ۱۷، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۴، ص ۲۹۸.