نقش انگاره سفر در معناداری زندگی از منظر نهجالبلاغه و مؤلفههای آن در ساحات درونی انسان
سال
1399 / شماره پیاپی
21 /
صفحه
1-22
چکیده :
استفاده از انگارهها برای تمثل بخشیدن به امور ذهنی و درونی در بسیاری از عرصهها و ازجمله متون دینی پیشینهای کهن دارد. در نهجالبلاغه برای تبیین مسئله معناداری زندگی از انگارههای گوناگونی استفاده شده است که یکی از آنها «زندگی بهمنزله سفر» است. در این مقاله پس از استقصای کامل موارد کاربرد واژه سفر و زندگی و نیز دیگر واژگان مرتبط با موضوع با روش توصیفی-تحلیلی به تبیین این انگاره در ساحتهای درونی آدمی یعنی شناخت، احساس و اراده پرداختهشده است. مؤلفههای شناختی انگاره سفر باورهایی مانند مبدأ، معاد، جایگاه انسان، ویژگیهای مسیر، راهنمای سفر، مراحل و مقاطع سفر و موانع و دشواریهای آن را در برمیگیرد. مراد از مؤلفههای عاطفی این انگاره احساسهایی مانند شوق، آرامش، امید، تعالی، کامیابی، اعتمادبهنفس، پویایی و ارزشمندی است و سرانجام، مؤلفههای ارادی معناداری مواردی مانند تعهد به سیر و آمادگی برای آن، زهد، فرصتجویی، بازگشت از انحراف، غلبه بر موانع و پایداری در حرکت را در برمیگیرد. امتیاز انگاره سفر بر دیگر انگارههای معناداری زندگی در دو عامل است: 1-قدرت بیشتر برای تمثل بخشیدن به ویژگیهای معناداری زندگی و 2-شمول آن بر انگارههایی مانند تجارت، کشتزار، مسابقه و کارزار که همگی ملازم با سفر منظور میشدهاند.
کلیدواژههای مقاله :انگاره سفر معناداری زندگی نهجالبلاغه ساحتهای درونی انسان