اين مسأله اذعان کرده‌اند که در موارد متعددي، دانشمندان رجال بر اساس اعتقاد خود، رأي به غالي بودن يک راوي دادهاند.
وحيد بهبهاني ميگويد:
اعلم ان الظاهر، ان کثيراً من القدماء سيما القميين منهم و (الغضائري) کانوا يعتقدون للأئمة عليهم السلام منزلة خاصة من الرفعة و الجلالة و مرتبة معيّنة من العصمة و الکمال بحسب اجتهادهم و رأيهم، و ما کانوا يجوزون التعدي عنها و کانوا يعدون التعدي ارتفاعاً و غلواً حسب معتقدهم، حتي انهم جعلوا مثل نفي السهو عنهم غلواً، بل ربما جعلوا مطلق التفويض اليهم ـ او التفويض الذي اختلف فيه کما سنذکر ـ او المبالغة في معجزاتهم و نقل العجائب من خوارق العادات عنهم، او الاغراق في شأنهم و اجلالهم و تنزيههم عن کثير من النقائص، و اظهار کثير قدرة لهم، و ذکر علمهم بمکنونات السماء و الارض، ارتفاعاً او مورثاً للتهمة به، سيما بجهة أن الغلاة کانوا مختفين في الشيعة مخلوطين بهم، مدلسين. و بالجملة: الظاهر ان القدماء کانوا مختلفين في المسائل الاصوليّة ايضاً، فربما کان شيء عند بعضهم فاسداً او کفراً، غلواً او تفويضاً، او جبراً او تشبيهاً، او غير ذلك و کان عند اخر مما يجب اعتقاده، او لا هذا و لا ذاك، فعلي هذا ربما يحصل التأمل في جرحهم بأمثال الامور المذکورة.^۱
و مرحوم مامقاني در تنقيح المقال مينويسد:
بارها گفتهايم که اتهام غلوّ به راويان غير قابل اعتماد است؛ زيرا آنچه امروزه در مراتب و مقامات امامان عليهم السلام ضروري مذهب به شمار ميآيد، در گذشته نزد عدهاي غلوّ به شمار مي‌آمده است.^۲
از طرف ديگر، غلوّ اگر غلوّ در ذات نباشد، بلکه به نحو غلوّ در صفات باشد،^۳ با وثاقت قابل جمع است؛ همچنان که سنّي بودن با وثاقت قابل جمع است. ممکن است کسي در باره خصوصيات ائمه عليهم السلام داراي اعتقادات غلوآميز باشد، اما فردي راستگو و موثق باشد، و از سوي ديگر، فردي که متهم به غلوّ نيست، امکان دارد نقل کننده مطالب غلوآميز باشد، و يا اينکه فرد غالي، روايت را در غير زمان غلوّ خود نقل