احادیث داستانی مقاومت امام علی(ع) در برابر زیاده خواهی‌ها

شخصیت های برجسته ای، هنگام حکومت رسیدن امام علی(ع) شرط بیعت خود را آن قرار دادند که حضرت به آنچه از بیت المال (حتی نامشروع) به دستشان رسیده کاری نداشته باشد. اما حضرت نپذیرفت.

تاریخ الیعقوبی:

بایعَ النّاسُ إلّا ثَلاثَةَ نَفَرٍ مِن قُرَیشٍ: مَروانَ بنَ الحَکمِ، وسَعیدَ بنَ العاصِ، وَالوَلیدَ بن عُقبَةَ، وکانَ لِسانَ القَومِ فَقالَ: یا هذا، إنَّک قَد وَتَرتَنا جَمیعا، أمّا أنَا فَقَتَلتَ أبی صَبرا یومَ بَدرٍ، وأمّا سَعیدٌ فَقَتَلتَ أباهُ یومَ بَدرٍ ـ وکانَ أبوهُ مِن نورِ قُرَیشٍ ـ وأمّا مَروانُ فَشَتَمتَ أباهُ وعِبتَ عَلی عُثمانَ حینَ ضَمَّهُ إلَیهِ... فَتَبایعنا عَلی أن تَضَعَ عَنّا ما أصَبنا، وتُعفِی لَنا عَمّا فی أیدینا، وتَقتُلَ قَتَلَةَ صاحِبِنا.

فَغَضِبَ عَلِی(ع) وقالَ: أمّا ما ذَکرتَ مِن وَتری إیاکم، فَالحَقُّ وَتَرَکم. وأمّا وَضعی عَنکم ما أصَبتُم، فَلَیسَ لی أن أضَعَ حَقَّ اللّهِ تَعالی. وأمّا إعفائی عَمّا فی أیدیکم، فَما کانَ للّهِِ ولِلمُسلِمینَ فَالعَدلُ یسَعُکم. وأمّا قَتلی قَتلَةَ عُثمانَ، فَلَو لَزِمَنی قَتلُهُم الیومَ لَزِمَنی قِتالُهُم غَدا، ولکن لَکم أن أحمِلَکم عَلی کتابِ اللّهِ وسُنَّةِ نَبِیهِ، فَمَن ضاقَ عَلَیهِ الحَقُّ فَالباطِلُ عَلَیهِ أضیقُ، وإن شِئتُم فَالحَقوا بِمَلاحِقِکم.

فَقالَ مَروانُ: بَل نُبایعُک، ونُقیمُ مَعَک، فَتَری ونَری.[۱]

تاریخ الیعقوبی:

مردم همه بیعت کردند، بجز سه نفر از قریش: مروان بن حکم، سعید بن عاص و ولید بن عقبه که زبان آنان بود. او گفت: ای مرد! تو از همه ما کشته ای: پدر مرا در روز بدر، کت بسته گردن زدی، پدر سعید را هم ـ که از نور قریش بود ـ در بدر کشتی، و به پدر مروان دشنام دادی و از عثمان، هنگامی که او را به خود ملحق کرد، بد گفتی.... پس با تو بیعت می کنیم به این شرط که آنچه را به دست آورده ایم، از ما نگیری، و کاری به دارایی های ما نداشته باشی، و قاتلان عثمان را بکشی.

علی(ع) در خشم شد و فرمود: «امّا این که گفتی من از شما کشته ام، [نه؛ بلکه] این حق است که از شما کشته است، و امّا این که آنچه را به دست آورده اید، از شما نادیده بگیرم، مرا نرسد که حقّ خدا را نادیده بگیرم، و امّا این که کاری به دارایی های شما نداشته باشم، آنچه مال خدا و مسلمانان باشد، عدالت، دامنتان را خواهد گرفت، و امّا این که قاتلان عثمان را بکشم، اگر امروز کشتن آنها بر من واجب باشد، فردا هم نبرد با آنان بر من واجب خواهد بود؛ لیکن به نفع شماست (/ وظیفه من در قبال شماست) که شما را بر کتاب خدا و سنّت پیامبرش وا دارم؛ زیرا کسی که حق بر او تنگ آید، باطل بر او تنگ تر خواهد آمد. در غیر این صورت، از پی کار خویش بروید».

مروان گفت: نه، با تو بیعت می کنیم و در کنارت می مانیم، تا تو و ما ببینیم چه می شود.


[۱]. تاریخ الیعقوبی: ج ۲ ص ۱۷۸، بحار الأنوار: ج ۳۲ ص ۱۹ ح ۷؛ الفتوح: ج ۲ ص ۴۴۲، شرح نهج البلاغة: ج ۷ ص ۳۸ کلاهما نحوه، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۶، ص ۵۰۰.