احادیث داستانی مشاغل نکوهیده

شخصی که در مورد شغل پسرش از پیامبر(ص) مشورت خواست، حضرت به او سفارش کرد که از پنج شغل بپرهیزد

الإمام الکاظم(ع):

جاءَ رَجُلٌ إلَی النَّبِی(ص) فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ، قَد عَلَّمتُ ابنی هذَا الکتابَ، فَفی أی شَیءٍ اُسِلمُهُ؟ فَقالَ: أسلِمهُ ـ للّه أبوک ـ ولا تُسلِمهُ فی خَمسٍ: لا تُسلِمهُ سَیاءً ولا صائِغا، ولا قَصّابا، ولا حَنّاطا، ولا نَخّاسا، فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ، ومَا السَّیاءُ؟

قالَ: الَّذی یبیعُ الأَکفانَ ویتَمَنّی مَوتَ اُمَّتی، ولَلمَولودُ مِن اُمَّتی أحَبُّ إلَی مِمّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ، وأَمَّا الصّائِغُ فَإِنَّهُ یعالِجُ غَبنَ اُمَّتی، وأَمَّا القَصّابُ فَإِنَّهُ یذبَحُ حَتّی تَذهَبَ الرَّحمَةُ مِن قَلبِهِ، وأَمَّا الحَنّاطُ فَإِنَّهُ یحتَکرُ الطَّعامَ عَلی اُمَّتی، ولَأَن یلقَی اللّهَ العَبدُ سارِقا أحَبُّ إلَی مِن أن یلقاهُ قَدِ احتَکرَ طَعاما أربَعینَ یوما، وأَمَّا النَّخّاسُ فَإِنَّهُ أتانی جَبرَئیلُ(ع) فَقالَ: «یا مُحَمَّدُ، إنَّ شَرَّ اُمَّتِک الَّذینَ یبیعونَ النّاسَ».[۱]

امام کاظم(ع):

مردی خدمت پیامبر(ص) آمد و گفت: ای پیامبر خدا! من به این فرزندم، سواد آموخته ام. حالا او را به چه شغلی بگمارم؟

فرمود: «مرحبا به تو! او را در هر شغلی بگذار؛ امّا به پنج شغل مگمار: سیایی، زرگری، قصّابی، گندم فروشی و برده فروشی».

مرد گفت: ای پیامبر خدا! سیا کیست؟

فرمود: «کسی که کفن می فروشد و آرزوی مرگ افراد امّت مرا دارد، در حالی که نوزادی از امّت خود را از هر آنچه آفتاب بر آن می تابد، بیشتر دوست دارم.

امّا زرگر؛ زیرا به فکر مغبون ساختن افراد امّت من است.

و امّا قصّاب؛ زیرا آن قدر حیوان می کشد که رَحم از دلش رخت بر می بندد.

و امّا گندم فروش؛ زیرا ارزاق امّت مرا احتکار می کند. اگر کسی با عنوانِ دزد، خدا را دیدار کند، بهتر است از این که او را در حالی دیدار کند که خوراک مردم را چهل روز احتکار کرده باشد.

و امّا برده فروش؛ زیرا جبرئیل(ع) نزد من آمد و گفت: "ای محمّد! بدترین افراد امّت تو، کسانی هستند که انسان، خرید و فروش می کنند"».


[۱]. کتاب من لا یحضره الفقیه: ج ۳ ص ۱۵۸ ح ۳۵۸۲، معانی الأخبار: ص ۱۵۱ ح ۱ کلاهما عن إبراهیم بن عبد الحمید، بحارالأنوار: ج ۱۰۳ ص ۷۷ ح ۱، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۷، ص ۲۷۴.