احادیث داستانی زهد افراطی

عثمان بن مظعون تصمیم گرفته بود از همه چیز دنیا دوری جوید. از زن، گوشت و حتی می خواست خود را خواجه کند.
رسول گرامی اسلام(ص) او را از تمام این کارها منع فرمود.

الإمام علی(ع):

جاءَ عُثمانُ بنُ مَظعونٍ إلی رَسولِ اللّهِ(ص) فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ، قَد غَلَبَنی حَدیثُ النَّفسِ ولَم اُحدِث شَیئا حَتّی أستَأمِرَک.

قالَ: بِمَ حَدَّثَتک نَفسُک یا عُثمانُ؟ قالَ: هَمَمتُ أن أسیحَ فِی الأَرضِ. قالَ: فَلا تَسِح فِی الأَرضِ، فَإِنَّ سِیاحَةَ اُمَّتِی المَساجِدُ.

قالَ: وهَمَمتُ أن اُحَرِّمَ عَلی نَفسِی اللَّحمَ. فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): لا تَفعَل فَإِنّی أشتَهیهِ وآکلُهُ، ولَو سَأَلتُ اللّهَ أن یطعِمَنیهِ کلَّ یومٍ لَفَعَلَ.

فَقالَ: وهَمَمتُ أن أجُبَّ نَفسی. قالَ: یا عُثمانُ، لَیسَ مِنّا مَن فَعَلَ ذلِک بِنَفسِهِ ولا بِأَحَدٍ، إنَّ وَجأَ اُمَّتِی الصِّیامُ.

قال: وهَمَمتُ أن اُحَرِّمَ خَولَةَ عَلی نَفسی ـ یعنی امرَأَتَهُ ـ. قالَ: لا تَفعَل یا عُثمانُ، فَإِنَّ العَبدَ المُؤمِنَ إذا أخَذَبِیدِ زَوجَتِهِ کتَبَ اللّهُ لَهُ عز و جل عَشرَ حَسَناتٍ ومَحا عَنهُ عَشرَ سَیئاتٍ، فَإِن قَبَّلَها کتَبَ اللّهُ لَهُ مِئَةَ حَسَنَةٍ ومَحا عَنهُ مِئَةَ سَیئَةٍ، فَإِن ألَمَّ بِها کتَبَ اللّهُ لَهُ ألفَ حَسَنَةٍ ومَحا عَنهُ ألفَ سَیئَةٍ وحَضَرَتهُمَا المَلائِکةُ، وإذَا اغتَسَلا لَم یمُرَّ الماءُ عَلی شَعرَةٍ مِن کلِّ واحِدٍ مِنهُما إلّا کتَبَ اللّهُ لَهُما حَسَنَةً ومَحا عَنهُما سَیئَةً، فَإِن کانَ ذلِک فی لَیلَةٍ بارِدَةٍ، قالَ اللّهُ تَعالی لِلمَلائِکةِ: اُنظُروا إلی عَبدَی هذَینِ اغتَسَلا فی هذِهِ اللَّیلَةِ البارِدَةِ عِلما مِنهُما أنّی رَبُّهُما، اُشهِدُکم أنّی قَد غَفَرتُ لَهُما. فَإِن کانَ لَهُما فی وَقعَتِهِما تِلک وَلَدٌ، کانَ لَهُما وَصیفا فِی الجَنَّةِ.

ثُمَّ ضَرَبَ رَسولُ اللّهِ(ص) بِیدِهِ عَلی صَدرِ عُثمانَ، وقالَ: یا عُثمانُ، لا تَرغَب عَن سُنَّتی، فَإِنَّ مَن رَغِبَ عَن سُنَّتی عَرَضَت لَهُ المَلائِکةُ یومَ القِیامَةِ فَصَرَفَت وَجهَهُ عَن حَوضی.[۱]

امام علی(ع):

عثمان بن مَظعون، نزد پیامبر خدا(ص) آمد و گفت: ای پیامبر خدا! وسوسه، بر من چیره گشته است؛ امّا دست به هیچ کاری نمی زنم تا این که از شما دستور بگیرم.

پیامبر(ص) فرمود: «به چه چیزی وسوسه شده ای، ای عثمان؟».

گفت: در این اندیشه ام که زمین گَردی [و رهبانیت سیار] در پیش گیرم.

فرمود: «زمین گردی مکن؛ زیرا زمین گردی امّت من، مسجدهاست».

گفت: و در این اندیشه ام که گوشت خوردن را بر خود حرام سازم.

پیامبر خدا(ص) فرمود: «چنین مکن. من خود، گوشت دوست دارم و می خورم. اگر از خدا می خواستم که هر روز به من گوشت بخورانَد، این کار را می کرد».

گفت: و در این اندیشه ام که خود را خواجه سازم.

فرمود: «ای عثمان! از ما نیست کسی که با خود یا هر کس دیگری چنین کند. خواجگی امّت من، روزه است».

گفت: در این اندیشه ام که خوله، همسرم، را بر خود، حرام سازم.

فرمود: «چنین مکن ـ ای عثمان ـ؛ زیرا بنده مؤمن، هر گاه دست همسرش را بگیرد، خداوند عز و جل، ده حسنه برایش می نویسد و ده گناه از او پاک می کند. چنانچه او را ببوسد، خداوند، صد حسنه برایش می نویسد و صد گناه از او می زداید. هر گاه با او در آمیزد، خداوند، هزار حسنه برایش می نویسد و هزار گناه از او می زداید، و فرشتگان بر ایشان حاضر می شوند. چون غسل کنند، آب بر هر تارِ مویی از آن دو نمی گذرد، مگر آن که خداوند [به ازای هر تارِ مو] یک حسنه برایشان می نویسد و یک گناه می زداید. اگر این، در شبی سرد باشد، خداوند متعال به فرشتگان می فرماید: بنگرید این دو بنده ام را که در این شب سرد، غسل کردند، از آن روی که یقین دارند من پروردگار آنان هستم. شما را گواه می گیرم که آن دو را آمرزیدم. پس اگر در این آمیزش، برای آن دو فرزندی بود، آن فرزند، خدمتکار ایشان در بهشت است».

آن گاه، پیامبر خدا(ص) با دستش به سینه عثمان زد و فرمود: «ای عثمان! از روش من، روی بر متاب که هر کس از روش من روی برتابد، روز قیامت، فرشتگان، راه را بر او می گیرند و روی او را از حوض من می گردانند».


[۱]. دعائم الإسلام: ج ۲ ص ۱۹۰ ح ۶۸۸، دانشنامه قرآن و حدیث ج ۴ ص ۲۴.