زنی که پدر، برادر و شوهرش در زمان پیامبر(ص) در جنگ شهید شده بودند، بی تابی اش با شنیدن خبر شهادت شوهرش، بیشتر شد و تعجب پیامبر(ص) را برانگیخت.
الکافی عن محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن معاویة بن وهب، قال:
سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ(ع) یقولُ: إنصَرَفَ رَسولُ اللّهِ(ص) مِن سَرِیةٍ قَد کانَ اُصیبَ فیها ناسٌ کثیرٌ مِنَ المُسلِمینَ، فَاستَقبَلَتهُ النِّساءُ یسأَلنَ عَن قَتلاهُنَّ، فَدَنَت مِنهُ امرَأَةٌ، فَقالَت: یا رَسولَ اللّهِ، ما فَعَلَ فُلانٌ؟
قالَ: وما هُوَ مِنک؟ قالَت: أبی، قالَ: اِحمَدی اللّهَ واستَرجِعی فَقَدِ استُشهِدَ. فَفَعَلَت ذلِک، ثُمَّ قالَت: یا رَسولَ اللّهِ، ما فَعَلَ فُلانٌ؟
فَقالَ: وما هُوَ مِنک؟ فَقالَت: أخی، فَقالَ: اِحمَدِی اللّهَ وَاستَرجِعی فَقَدِ استُشهِدَ. فَفَعَلَت ذلِک، ثُمَّ قالَت: یا رَسولَ اللّهِ، ما فَعَلَ فُلانٌ؟
فَقالَ: وما هُوَ مِنک؟ فَقالَت: زوجی، قالَ: اِحمَدِی اللّهَ وَاستَرجِعی فَقَدِ استُشهِدَ. فَقالَت: واوَیلی!
فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): ما کنتُ أظُنَّ أنَّ المَرأَةَ تَجِدُ بِزَوجِها هذا کلَّهُ حَتّی رَأَیتُ هذِهِ المَرأَةَ.[۱]
الکافی ـ به نقل از محمّد بن یحیی، از احمد بن محمّد، از علی بن حَکم، از معاویة بن وَهْب ـ:
از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود: پیامبر خدا(ص) از سَریه ای باز می گشت که در آن، تعدادی از مسلمانان کشته شده بودند. زنان، پیش آمدند و از کشته هایشان پرسیدند. زنی نزدیک شد و گفت: ای پیامبر خدا! فلانی چه شد؟
پیامبر(ص) فرمود: «او با تو چه نسبتی داشت؟».
گفت: پدرم بود.
فرمود: «خدا را سپاس بگزار و استرجاع کن (إنّا لِلّه بگو) که او به شهادت رسید».
آن زن چنین کرد و آن گاه گفت: ای رسول خدا! فلانی چه شد؟
فرمود: «او با تو چه نسبتی داشت؟».
گفت: برادرم بود.
فرمود: «خدا را سپاس بگزار و استرجاع نما که او هم به شهادت رسید».
آن زن، باز هم حمد کرد و استرجاع گفت. سپس گفت: ای رسول خدا! فلانی چه شد؟
فرمود: «او چه نسبتی با تو داشت؟».
گفت: همسرم بود.
فرمود: «خدا را سپاس بگزار و استرجاع کن که او نیز شهید شد».
زن فریاد واویلا سر داد. پیامبر خدا فرمود: «گمان نمی بردم که زن، شوهرش را تا این اندازه دوست داشته باشد، تا این که این زن را دیدم».
[۱]. الکافی: ج ۵ ص ۵۰۶ ح ۱، دانشنامه قرآن و حدیث ج ۳ ص ۲۸۲.