جوانی که از تنگدستی شکایت داشت، به سفارش رسول خدا(ص) ازدواج کرد و از فقر نجات یافت.
الإمام الصادق(ع):
أتی رَسولَ اللّهِ(ص) شابٌّ مِنَ الأَنصارِ، فَشَکا إلَیهِ الحاجَةَ، فَقالَ لَهُ: تَزَوَّج، فَقالَ الشّابُّ: إنّی لَأَستَحیی أن أعودَ إلی رَسولِ اللّهِ، فَلَحِقَهُ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ فَقالَ: إنَّ لی بِنتا وَسیمَةً، فَزَوَّجَها إیاهُ. قالَ: فَوَسَّعَ اللّهُ عَلَیهِ.
فَأَتَی الشّابُّ النَّبِی(ص) فَأَخبَرَهُ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): یا مَعشَرَ الشَّبابِ، عَلَیکم بِالباهِ.
[۱]
امام صادق(ع):
جوانی از انصار نزد پیامبر(ص) آمد و به ایشان از نیازمندی شکایت آورد. پیامبر(ص) به او فرمود: «ازدواج کن».
جوان گفت: من شرم دارم که نزد پیامبر خدا باز گردم. مردی از انصار، نزد او آمد و گفت: مرا دختری است خوش سیما. آن گاه، دخترش را به همسری وی در آورد و خداوند، [زندگی] وی را گشایش بخشید.
سپس آن جوان نزد پیامبر(ص) آمد و ماجرا را به ایشان خبر داد. پیامبر خدا فرمود: «ای گروه جوانان! بر شما باد ازدواج».
[۱]. الکافی ج ۵ ص ۳۳۰ ح ۳، حکمت نامه پیامبر اعظم(ص) ج ۱۳ ص ۲۰۴.