تبیین ملاک احراز سنّت نبوی

تبیین ملاک احراز سنّت نبوی

این نوشته در پی پاسخ به این پرسش است: سنّت نبوی پس از پیامبر(ص) چگونه قابل اثبات و احراز است؟

سنّت پس از پیامبر(ص) چگونه قابل اثبات و احراز است؟ کسانی که در عصر پیامبر(ص) حضور داشتند، با آن حضرت و کلام ایشان به گونه مستقیم، یا با واسطه هایی اندک و قابل ارزیابی، روبه رو بودند. از این رو، احراز سنّت، یا راستی آزمایی حکایت سنّت، آسان و قابل دسترس و اطمینان بود.

امّا پس از رحلت پیامبر(ص) و در دوره های بعد، مسلمانان با حدیث ـ که گزارش و حکایت سنّت است ـ مواجه شدند.

مجموعه گزارش های سنّت، در این زمان، در دو گروه متمایز جای می گیرند:

  1. گزارش اهل بیت(ع) از سنّت نبوی؛
  2. گزارش افراد دیگر (غیر اهل بیت(ع)) از سنّت نبوی.

پس از تشکیل نهاد خلافت و کنار نهاده شدن اهل بیت(ع) از قدرت، بویژه پس از حاکمیت صد ساله بنی امیه و حاکمیت پانصد ساله بنی عبّاس، دو مسیر پیش گفته، به گونه ای مشخّص از یکدیگر جدا شدند و گاه رویکردی متفاوت و حتّی متعارض در پیش گرفتند.

برخی، این دو رویکرد و گزارش از سنّت نبوی را «مدرسه اهل بیت(ع)» و «مدرسه خلفا» نام گذاری کرده اند.[۱]

اکنون این پرسش رخ می نماید که کدام گزارش و رویکرد، مسیری صحیح و مطمئن برای احراز سنّت نبوی، دستیابی به معارف الهی و دوری از گم راهی و ضلالت است؟

پاسخ به این پرسش و ارائه طریق صحیح دستیابی به سنّت، دغدغه پیامبر گرامی اسلام بوده و ایشان در زمان حیات خویش، بویژه در سال های پایانی عمر خود، مسیر صحیح دستیابی به سنّت را معلوم کرده اند.

حدیث متواتر و مشترک ثقلین،[۲]نمونه ای روشن از تلاش و تأکید پیامبر(ص) در معرّفی طریق صحیح دستیابی به سنّت است:

من در میان شما چیزی بر جای می گذارم که اگر به آن تمسّک جویید، پس از من هرگز گم راه نخواهید شد. یکی از آن دو، باعظمت تر از دیگری است: کتاب خدا ـ که رشته ای کشیده شده از آسمان به زمین است ـ و [دیگری] عترتم، [یعنی] اهل بیتم. این دو، هیچ گاه از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر]، نزد من آیند. پس بنگرید که پس از من، چگونه جانشینی برای من در باره آنها خواهید بود. [۳]

حدیث ثقلین، در صدد معرفی عِدل و قرین قرآن برای رهایی از گم راهی است. روشن است که معرّفی عترت به همراه قرآن در این سخن، در صدد خار ج کردن سنّت نیست، بلکه در مقام معرّفی مسیر درست دستیابی به سنّت است.

به سخن دیگر، حجّیت سنّت، در هندسه معارف وحیانی، امری مفروض و پذیرفته است و حدیث ثقلین و دیگر احادیثی که در فصل سوم (در کتاب شناخت نامه حدیث) آمده اند، در واقع در صدد تبیین مسیر و ملاک هستند.

همچنین معرّفی اهل بیت(ع) در روایات دیگر نبوی با اوصافی همچون«مَثَلُهُم مَثَلُ سَفینَةِ نُوحٍ»[۴]،«مَثَلُهُم مَثَلُ النُّجُومِ»[۵]، «مَثَلُهُم مَثَلُ بابِ حِطَّةٍ»[۶]، «مَثْلُهُم مَثَلُ بَیتِ اللّه»[۷]و...، همچون حدیث ثقلین، به عنوان ملاک و معیار احراز سنّت است.

اهل بیت(ع) نیز بر این موضوع، تأکید کرده اند و خود را وارث علم پیامبر معرّفی کرده، روایات خود را به ایشان مسند کرده اند.[۸]

ایشان تأکید کرده اند که علم صحیح، تنها نزد این خانواده است و هیچ مسیری جز اهل بیت(ع) ندارد:

به شرق و غرب بروید. دانش صحیحی را نمی یابید، مگر آنچه از نزد ما اهل بیت آمده باشد. [۹]

این سخن، به معنای آن نیست که دیگر معارف، به طور کلّی باطل اند و هیچ مضمون صحیحی در آنها نیست؛ بلکه در صدد ارائه معیار و ملاک برای سنجش و ارزیابی معارف صحیح از سقیم است، یعنی معارف دیگر بر معارف صادر شده از اهل بیت(ع) عرضه شده و معارف هماهنگ و غیر مخالف با آنها، اخذ می شود.

از این رو، مراجعه به معارف دیگر، از جمله معارف نقلی موجود در منابع دیگر، مجاز و مطلوب است؛ ولی پس از سنجش و احراز هماهنگی و عدم مخالفت با معارف اهل بیت(ع)، معتبر و قابل عمل خواهند بود.

اهل بیت(ع) بر این نکته تأکید داشته و از وجود علم پیامبر(ص)، نزد اصحاب دیگر سخن گفته و خود را معیار شناسایی صحیح از سقیم، معرّفی کرده اند.

هشام بن سالم می گوید:

به امام صادق(ع) گفتم: نزد اهل سنّت هم احادیث صحیحی از پیامبر خدا(ص)وجود دارد؟ فرمود: «آری. پیامبر خدا(ص) [معارف الهی را] به مردم رساند و رساند و رساند، ولی گنجینه علم و حکم فصل میان مردم، نزد ماست». [۱۰]

مشابه این سخن از امیرمؤمنان(ع) و امام باقر(ع) نیز گزارش شده است.[۱۱]

در موردی دیگر، امام کاظم(ع) به یکی از یاران خود دستور می دهد که روایات اهل سنّت را بشنود و بر ایشان عرضه کند.[۱۲]

روایات ناظر به احراز سنّت نبوی از طریق اهل بیت(ع) دربردارنده قاعده ای کلّی در استناد سخن به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است.

لازم است این شیوه در دستیابی نسل های پسین به روایات اهل بیت(ع) نیز رعایت شود. زیرا تنها از این طریق می توان سنّت را احراز کرد.


[۱]. ر. ک: علاّمه سید مرتضی عسکری در کتاب معالم المدرستین.

[۲]. تواتر حدیث ثقلین و مباحث مرتبط با سند و متن آن در کتاب های فراوانی مورد بحث قرار گرفته است. از جمله، ر. ک: فی رحاب حدیث الثقلین و أحادیث إثنی عشر از انتشارات دار الحدیث.

[۳]. ر. ک: ح ۱۴۶.

[۴]. ر. ک: الأمالی، طوسی: ص ۶۰ ح ۸۸ و ص ۴۵۹ ح ۱۰۲۶ و ص ۷۳۳ ح ۱۵۳۲ وکمال الدین: ص ۲۳۹ ح ۵۹ واهل بیت در قرآن و حدیث: ص ۱۲۰.

[۵]. ر. ک: نهج البلاغة: خطبه ۱۰۰ والأمالی، صدوق: ص ۳۴۲ ح ۴۰۸ وکمال الدین: ص ۲۴۱ ح ۶۵ والغیبة، نعمانی: ص ۸۴ ح ۱۲ واهل بیت در قرآن و حدیث: ص ۱۲۸.

[۶]. ر. ک: الغیبة، نعمانی: ص ۴۴ والأمالی، صدوق: ص ۱۳۳ ح ۱۲۶ واهل بیت در قرآن و حدیث: ص ۱۲۴.

[۷]. ر. ک: خصائص الأئمّة(ع): ص ۷۷ واهل بیت در قرآن و حدیث: ص ۱۲۶.

[۸]. ر. ک: ص ۱۳۷ (گنجینه های احادیث پیامبر(ص) نزد خاندان اوست).

[۹]. ر. ک: ح ۱۸۳.

[۱۰]. ر. ک: ح ۱۶۵.

[۱۱]. ر. ک: بصائر الدرجات: ص ۳۶۳ ح ۳ و ح ۵ و ص ۳۶۵ ح ۱۲.

[۱۲]. ر. ک: ح ۶۳۱.