قال علىّ عليه السلام:
«كلُّ قَولٍ لَيْسَ لِلّهِ فيهِ ذِكْرٌ فَلَغْوٌ، و كُلُّ صَمْتٍ لَيْسَ فيه فِكْرٌ فَسَهْوٌ، وكلُّ نَظَرٍ لَيْسَ فيه اعْتِبارٌ فَلَهْوٌ».[۱]
بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۰۶.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «هر سخنى كه ذكر خدا در آن نباشد بيهوده است، و هر سكوتى كه در آن فكر كردن نباشد سهوست، و هر نظرى كه در آن عبرت نباشد لهوست».
شرح:
امام على عليه السلام ترسيم مهمّى از يك انسان مؤمن و آگاه كرده كه مطابق آن انسان داراى سه حالت است: يا متكلّم است يا ساكت و يا نظر به چيزهايى در خارج مىكند؛ مؤمن در اين سه حالت بايد سه برنامه داشته باشد، اگر سخن مىگويد، سخنى از خدا بگويد و ذكرى از خدا در او باشد؛ اگر سكوت مىكند، سكوتش آميخته با تفكر باشد؛ و اگر نگاه مىكند، نگاهش عبرت باشد. سخنى كه خالى از ذكر باشد لغوست و سكوتى كه خالى از فكر باشد سهوست و نظرى كه خالى از عبرت باشد لهوست. اگر بتوانيم اين برنامه را در زندگى رعايت كنيم، زندگى ما عوض مىشود، يعنى اگر سخن مىگوييم ياد خدا باشد چرا كه اگر انگيزه الهى در آن
باشد؛ درس، كار و خريد و فروش ذكر خدا مىشود، و سكوتهايى كه مىكنيم، درباره اولياء اللَّه، معاد و يا مسائلى كه انگيزه الهى دارد فكر كنيم در اين صورت فكرمان هم خدايى مىشود. نگاهمان هم اگر داراى انگيزه الهى باشد ذكر اللَّه است.
مهم اين است كه اين قلب نميرد و زنده باشد؛ زنده ماندن قلب هم به ذكر، فكر و عبرت ميسّر مىگردد.
در كتاب «سفينة البحار» مادّه «وعظ» از «امالى صدوق» نقل مىكند كه: «
روى أنّهُ كتَب هارونُ الرّشيدُ إلى أبى الحسَنِ موسى بن جعفر عليه السلام: عِظْنِى و أَوْجِزْ، فكتَب إليه: ما مِنْ شَيْءٍ تَراهُ عَيْنُكَ إلّاوفيه مَوْعِظَة
؛ هارون الرشيد براى موسى بن جعفر عليه السلام نامه نوشت كه مرا موعظه كن. امام عليه السلام در جواب نوشت: آنچه چشمت مىبيند موعظه است» يعنى تمام اتفاقاتى كه در اطراف تو رخ مىدهد ديدن آن براى تو موعظه است.
در دعاى روز چهارم ماه مبارك رمضان مىخوانيم: «
اللّهُمَّ ... وَاذِقْنى فيهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ
؛ خدايا شيرينى ذكر و ياد خويش را به من بچشان».
از آنجا كه عوامل غفلت در زندگى مادّى بسيار فراوان است و نيروها و وسوسههاى شياطين از هر طرف به سوى انسان حملهور مىشود، براى مبارزه با آن راهى جز ذكر كثير نيست و ذكر زياد يعنى توجّه به خدا با تمام وجود.
« «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً* وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خدا را بسيار ياد كنيد و صبح و شام او را تسبيح گوييد».[۲]
بايد در همه حال به ياد خدا بود. به هنگام عبادت، صحنههاى گناه، به هنگام نعمت و به هنگام بلا و مصيبت. در حديثى كه در «صحيح ترمذى» و «مسند احمد» از ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است چنين مىخوانيم: از آن حضرت پرسيدند: «
أىُّ العِبادِ أفْضَلُ درجةً عِنْدَاللَّه يومَ القِيامَةِ
؛ كدام يك از بندگان در روز
قيامت مقامشان از همه برتر است؟» فرمود: «
الذاكِرون اللَّهَ كثيراً
؛ آنها كه خدارا بسيار ياد مىكنند». ابو سعيد مىگويد: عرض كردم: «
يا رسول اللَّه و مِنَ الغازى في سَبيلِ اللَّه؟
؛ آيا چنين كسانى حتى از جنگجويان راه خدا مقام بالاترى دارند؟» فرمود: «
لو ضَرَبَ بسَيفِهِ في الكُفّارِ وَالمُشْرِكينَ حتّى يَنْكَسِرَ وَيَخْتَضِبَ دَماً، لكانَ الذّاكِرونَ اللَّهَ أفْضَلَ درَجةً مِنه
؛ اگر با شمشيرش آنقدر بر پيكر كفّار و مشركين بزند كه شمشيرش بشكند و با خون رنگين شود، آنها كه بسيار ياد خدا مىكنند از او برترند».[۳]
چرا كه جهاد خالصانه نيز بدون ذكر كثير خداوند ممكن نيست.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «
كُلّ أحَدٍ يَموتُ عطشاناً إلّاذاكِر اللَّه
؛ هر كسى هنگام مرگ تشنه جان مىدهد مگر كسى كه ذاكر خدا باشد».[۴]
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «
يَموتُ الُمؤمِنُ، بِكُلِّ مِيْتَةٍ، يَمُوتُ غَرَقاً، وَيَمُوتُ بِالهَدْمِ، ويُبْتَلى بِالسَّبْعِ، وَيَمُوتُ بِالصّاعِقَةِ، ولا يُصِيب ذاكِرَاللَّه
؛ شخص مؤمن ممكن است با هر مرگى بميرد، غرق شود و يا دچار حيوان درنده شود و يا صاعقه او را فرا بگيرد، امّا شخص ذاكر هرگز با اين گونه مرگها نمىميرد».[۵]
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد: زمانى كه حضرت موسى بن عمران با خداوند مناجات مىكرد عرض كرد: «
يا رَبّ أبَعيدٌ أنتَ مِنّى فأُنادِيكَ أم قَريبٌ فأُناجِيكَ؟
؛ آيا از من دورى تا با صداى بلند تو را بخوانم يا نزديك هستى تا اينكه با تو نجوى كنم؟»
«فأوحى اللَّه جلّ جلاله: أنا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنى
؛ خداوند مىفرمايد: من همنشين كسى هستم كه مرا ياد مىكند».[۶]
ياد خدا براى روح انسان غذاست و تنها با ياد خداست كه دلها آرام مىگيرد:
« «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»».[۷]
ونتيجه آرامش و اطمينان قلب همان است كه در سوره فجر آمده است: « «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِى إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً* فَادْخُلِى فِى عِبَادِى* وَادْخُلِى جَنَّتِي»».[۸]
براى ذكر خداوند حدّى نيست.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «
مَا مِنْ شَيْءٍ إلّاوَلَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيْهِ إلّاالذِّكْرُ فَلَيْسَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهي إلَيْهِ
؛ براى هر چيزى حدّى است كه منتهى به آن مىشود جز ذكر خدا كه براى آن حدّى نيست» سپس افزود: خداوند فرايضى را واجب كرده و هركه آن را بجا آورد، همان حد و انتهاى آن است؛ ماه رمضان را هر كس روزه بگيرد حدش انجام گرديده و حج نيز همينطور، جز ذكر خدا كه خداوند به كم آن راضى نيست و براى آن حدّى قائل نشده، سپس به عنوان شاهد اين آيه را خواند كه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً».[۹]
و امام عليه السلام در توضيح اين روايت مىفرمايد: پدرم امام باقر عليه السلام فراوان ذكر خدا مىكرد، با او راه مىرفتيم ذكر خدا مىگفت، به هنگام غذا خوردن به ذكر خدا مشغول بود، هنگامى كه با مردم سخن مىگفت از ذكر خدا غافل نمىشد و ما را به ذكر خدا فرمان مىداد، در پايان فرمود: خانهاى كه قرآن در آن تلاوت شود و ذكر خدا در آن گفته شود، بركتش زياد خواهد شد و فرشتگان در آن حضور مىيابند و شيطانها از آن فرار مىكنند؛ براى اهل آسمان مىدرخشد همانگونه كه ستاره براى اهل زمين درخشان است، امّا خانهاى كه در آن تلاوت قرآن و ذكر خدا نيست، بركاتش كم و فرشتگان از آن فرار مىكنند؛ و شيطانها در آن حضور دائم دارند.[۱۰]
انواع ذكر:
- ذكر لفظى: زبان به ذكر خدا مشغول باشد.
- ذكر قلبى: باطن آدمى مشغول به ذكر باشد. ذكر قلبى مىتواند با ذكر زبانى همراه باشد كه در اين صورت نورانيّت مضاعف مىشود.
- ذكر عملى: عمل او به گونهاى باشد كه حكايت از شوق و محبّت به خداوند و تسليم و اطاعت نسبت به دستورات او داشته باشد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «ذكر خدا بايد در هر حال باشد و ذكر خدا، گفتن «
سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُللَّهِ ولا إلهَ إلّااللَّهُ وَاللَّه أكبَر
» نيست، بلكه وقتى با چيزى كه بر او حرام است روبرو گردد از خدا بترسد و آن را ترك كند».[۱۱]
اوقات ذكر خدا:
- هنگام برخورد با دشمن.
- هنگام كارو كوشش.
- زمان خشم.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «
اوْحى اللَّهُ الى نَبِىٍّ مِنْ انْبيائِهِ: ابْنَ آدَم اذكُرنى عِنْدَ غَضَبِكَ اذْكُرْكَ عِنْدَ غَضَبى
؛ خداوند به يكى از انبيائش فرمود: اى فرزند آدم مرا هنگام خشمت به ياد آور، من تو را هنگام خشمم به ياد مىآورم».[۱۲]
- در شادمانيها:
امام باقر عليه السلام مىفرمايد: «
فىِ التَّوراةِ مكتوبٌ: يا موسى اذْكُرنى فىِ خَلَواتِكَ وَ عِنْدَ سُرورِ لَذّاتِك اذْكُرْكَ عِنْدَ غَفَلاتِكَ
؛ در تورات نوشته شده اى موسى! در خلوتها مرا ياد كن و نيز در هنگام شاديهايت مرا ياد كن، تا من در هنگام لغزشهايت تو را به ياد آورم».[۱۳]
موانع ذكر خدا:
- اولاد و اموال
بسيارى از افراد براى بدست آوردن مال و مقام و شهوت، دست به هر كارى مىزنند و حلال و حرام خدا را فراموش مىكنند و نيز به سبب عشق به فرزندانشان، خدا را فراموش كرده و از ياد خدا غافل مىشوند.
قرآن مىفرمايد: « «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الْخَاسِرُونَ»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند! و كسانى كه چنين كنند، از زيانكارانند».[۱۴]
- شيطان
شيطان سوگند ياد كرده كه فرزندان آدم عليه السلام را گمراه كرده و آنان را از راه خدا منحرف گرداند، به همين جهت خداوند خطر او را نيز گوشزد كرده، آنجا كه مىفرمايد: « «إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمْ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِى الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»؛ شيطان مىخواهد به وسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا باز دارد».[۱۵]
- ناشكرترين عضو
امام على عليه السلام مىفرمايد:
«لَيْسَ فىِ الْجَوارِحِ اقَلُّ شُكراً مِنَ الْعَيْنِ، فلا تُعطوها سُؤلَها فَتَشْغَلُكُمْ عَنْ ذِكرِاللَّهِ
؛ درميان اعضا ناشكرتر از چشم نيست، به خواهشهاى او تن ندهيد كه شما را از ياد خدا غافل مىكند».[۱۶]
نتايج دورى از ياد خدا:
- سختى زندگى
قرآن در اين زمينه مىفرمايد:
« «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً»؛ هركس از ياد من رويگردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت».[۱۷]
- همراهى با شيطان
قرآن در اين زمينه مىفرمايد:
« «وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَانِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»؛ و هركس از ياد خدا رويگردان شود، شيطان را به سراغ او مىفرستيم پس همواره قرين اوست».[۱۸]
- قساوت قلب
امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
«ايّاكَ وَالْغَفْلَة فَفيها تَكونُ قَساوَةُ الْقَلْبِ
؛ از غفلت بر حذر باش كه در آن قساوت قلب است».[۱۹]
خداوند به حضرت موسى عليه السلام مىفرمايد:
«لا تَنْسَنىِ عَلى كُلِّ حالٍ وَلا تَفْرَح بِكَثْرَةِ المالِ فَانّ نِسيانى يُقْسىِ القُلوبَ
؛ اى موسى، مرا در هيچ حالى فراموش نكن و به زيادى ثروت خود خوشحال مباش، زيرا فراموش كردن من قلبها را سخت مىگرداند».[۲۰]
- خودفراموشى
قرآن در اين زمينه مىفرمايد:
« «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ و همچون كسانى نباشيد، كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به «خودفراموشى» گرفتار كرد».[۲۱]
- عدم قبول اعمال
امام على عليه السلام مىفرمايد:
«لا عَمَلَ لِغافِلٍ
؛ عملى از غافل پذيرفته نمىشود».[۲۲]
[۱]( ۱) بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۰۶.
[۲]( ۱) احزاب، آيه ۴۱ و ۴۲.
[۳]( ۱) تفسير نمونه، ج ۱۷، ص ۳۵۱.
[۴]( ۲) بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۲۴۰؛ ميزان الحكمه، ج ۳، ص ۴۱۳.
[۵]( ۳) همان مدرك، ج ۹۳، ص ۱۶۲؛ ميزان الحكمه، ج ۳، ص ۴۱۴.
[۶]( ۴) همان مدرك، ج ۹۳، ص ۱۵۳؛ ميزان الحكمه، ج ۳، ص ۴۱۵.
[۷]( ۵) رعد، آيه ۲۸.
[۸]( ۱) فجر، آيه ۲۷- ۳۰.
[۹]( ۲) احزاب، آيه ۴۱.
[۱۰]( ۳) اصول كافى، ج ۲، كتاب الدعاء« باب ذكر اللَّه عزوجل».
[۱۱]( ۱) من لايحضره الفقيه، ج ۴، ص ۳۵۸.
[۱۲]( ۲) بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۲۱.
[۱۳]( ۳) همان مدرك، ج ۱۳، ص ۳۲۸.
[۱۴]( ۱) منافقون، آيه ۹.
[۱۵]( ۲) مائده، آيه ۹۱.
[۱۶]( ۳) بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۷۹.
[۱۷]( ۱) طه، آيه ۱۲۴.
[۱۸]( ۲) زخرف، آيه ۳۶.
[۱۹]( ۳) مستدرك الوسائل، ج ۱۲، ص ۹۳.
[۲۰]( ۴) بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۳۴.
[۲۱]( ۱) حشر، آيه ۱۹.
[۲۲]( ۲) غررالحكم، شماره ۵۷۶۷.