و ممكن است همه اين ها ، استعاره از وحشت ها و دشوارى هاى بعد از مرگ باشد.
مطالعه گسترده تر روضة المتقين ، مى تواند موارد متعدد ديگرى را براى ما به ارمغان بياورد ، و نيكوست كه پژوهشگرى توانا ، اين مسئله را به صورت گسترده و مستقل پى گيرى كند ۱ .
كنايه
اگر چه كنايه نيز گونه اى از صفت هاى ادبى است و مى تون آن را در همان بحث مجاز طرح كرد ، اما به جهت تفاوت در امكان اراده حقيقت در كنايه ، آن را به طور مستقل طرح مى كنيم و معتقديم فهم اين كنايه ها و يا تيسير مسير فهم آنها ، از كارهاى مهم فقه الحديثى محسوب مى شود. كارى كه بسيارى از مفسّران قرآن و حديث ، تحت عنوان بحث ادبى و بلاغى ، آن را سامان مى دهند.
ويژگى مهم كنايه كه آن را كاملاً از استعاره و ديگر مجازها جدا مى سازد ، آن است كه معناى حقيقى الفاظ در كنايه از دست نمى روند و حتى مى توانند هم زمان با معناى اصلى و مقصود جدّى گوينده ، وجود داشته و مراد باشند ، در حالى كه در استعاره ، به جهت اشتمال جمله و يا تركيب بر معنايى غير قابل قبول ، ناگزير هستيم معناى ظاهر را به كنار بنهيم و به علاقه تشبيه و يا جزء و كلّ و اشتمال و ديگر علاقه هاى بيان شده ، به سراغ مفهومى در پس پرده لفظ برويم و مراد جدّى متكلم را از آن بيابيم . به عبارت ديگر ، در كنايه ، مانعى از قبول معناى حقيقى و مفهوم اوليه متن نيست ، اما به جهت كثرت استعمال ، مى توان معناى ديگرى را از آن الفاظ مراد دانست كه غالبا لازم حقيقى و خارجى و يا لازم معنايى همان مفهوم اوليه است . به عنوان مثال ، حديث امام على عليه السلام را كه كلينى آن را چنين نقل كرده است ، در نظر مى گيريم :
قال أمير المؤمنين عليه السلام : لا تبدينّ عن واضحة و قد عملت الأعمال الفاضحة ، ولا تأمن البيات و قد عملت السيّئات؛۲