نمى داند . او براى تفسير واژه «الشمخية» ، از اطلاعات رجالى و تاريخى خود نيز بهره برده و بر همين اساس ، اين كلمه را كم كار برد و غريب خوانده و قلّت استعمال آن را ، زمينه تصحيفش به «السجيّة» دانسته است . او چنين مى گويد :
المسألة الشمخيّة ، إمّا بمعنى المسألة التى ارتفع القول فيها ، أو بمعنى أنّها مسألة عبد اللّه بن مسعود ، فإنّه ابن غافل بن جبيب بن شمخ؛۱«المسئلة المشخيّة» يا به معناى مسأله اى است كه بحث و گفت وگو در مورد آن بالا گرفته ، يا اين كه به معناى مسأله «عبداللّه بن مسعود» ، برگرفته از نام جد او ، شمخ است.
تركيبهاى اصطلاحى
ديگر مشكل فراروى فهم متن ، تركيب هاى اصطلاحى هستند . اين تركيب ها گاه دردسر آفرين مى گردند و به ويژه براى كسانى كه از فرهنگ و پيشينه تاريخى زبان اطلاع ندارند ، مشكل هايى بزرگ بر سر راه فهم نوشته و گفته مى آفرينند . راز اين ديرياب بودن و دشوارى فهم ، در دو ناحيه است . نخست آن كه اين اصطلاح ها معمولاً يك باره وضع نمى شوند و به اصطلاح علم اصول فقه ، وضع تعيّنى دارند و نه تعيينى ، يعنى ممكن است آگاهى يك نسل از معناى آن چندين سال به طول انجامد و از اين رو ، در كتاب لغت منعكس نشود و اطلاع از آن فقط از طريق شفاهى و نقل سينه به سينه صورت پذيرد و دوم آن كه ، ارتباط معناى اصطلاح هاى تركيبى با الفاظ آن ، يك ارتباط شفاف و واضح نيست . براى توضيح اين مشكل ، به چند مثال توجه مى كنيم . به تركيب واژه «دست» در فارسى با واژه هاى «فروش» و «خشك» بينديشيد . در هيچ يك از اين تركيب ها ، دست به معناى يك عضو بدن نيست و هيچ كس دست خود را نمى فروشد ، بلكه منظور فروشنده اى است كه اموالى مختصر دارد كه نيازى به دكان ندارد و حمل و نقل آن به راحتى صورت مى گيرد ، و «خشك دست» نيز به معناى بخيل و خسيس به كار مى رود . در عربى نيز واژه «يد» همين گونه مى تواند باشد و تركيب «مبسوط اليد» و «طويل اليد» ، نه به معناى دست