151
در پرتوِ حديث

گسترده و يا دست دراز ، بلكه به معناى قدرتمند و سخاوتمند به كار مى رود . در اين مواقع ما نمى توانيم با يافتن معناى يك به يك واژه ها و سپس در كنار هم نشاندن آنها ، به معناى مجموع برسيم و تساوى زير برقرار نيست .
(معناى مجموع واژه ها) = / = (مجموع معناى واژه ها) يعنى
معناى (دست + فروش) = / = (معناى دست) + (معناى فروش)
ما چند مثال مورد اشاره مجلسى رحمه الله را مى آوريم . برخى از اين اصطلاح ها ، ساخته عرف و عموم مردم هستند و برخى هم ، شخص و گروه خاصّى آنها را ساخته ، اما كاربرد عام يافته . و برخى ديگر ، فقط در زبان معصومان عليهم السلام به كار رفته و براى معناى خاصى مصطلح گشته اند . مجلسى رحمه الله ، خود در مواقع لزوم ، به خاص بودن اصطلاح و اختصاص آن به معصومين عليهم السلام اشاره مى كند . از موارد قابل اشاره گونه نخست ، اصطلاح «مات حتف انفه» است كه معناى آن ، معادل با مجموع معناى «مات» ، «حتف» و «انف» نيست ، بلكه همان گونه كه مجلسى رحمه الله و به تبعيت از كتاب هاى لغت و غريب الحديث مى گويد ، به مفهوم مرگ طبيعى است كه در برابر كشته شدن و شهادت و مسموم گشتن به كار مى رود . 1 مثال ديگر از اين نوع ، اصطلاح «تربت يداك» است كه نه به معناى «خاكى بودن دستها» كه به مفهوم فقير بودن و بى چيز بودن به كار مى رود. 2 مجلسى در اين حوزه ، هم از كتاب لغت خاص مانند اساس البلاغة از زمخشرى استفاده مى كند ، و هم از كتب غريب الحديث كه گل سرسبد آنها النهاية نوشته ابن اثير جزرى (606 م) است ، و به تحقيقات و تتبعات فراوان شخصى خود نيز اتكا مى كند ، و اين نقطه قوت اخير است كه او را در شرح اصطلاح هاى گونه دوم ، يعنى اصطلاحات مختص به امامان عليهم السلام ، يارى مى رساند . او در شرح واژه «حكمت» ، چون طرفداران افراطى فلسفه ، آن را به علوم فلسفى تفسير نمى كند ، بلكه مى گويد:
وإطلاق الحكمة على العلوم الإلهاميّة شائع فى الأخبار ، كما رواه الكلينى فى القوى

1.روضة المتقين ، ج ۱۳ ، ص ۱۷ .

2.همان ، ج ۸ ، ص ۱۱۴ ، گفتنى است اين اصطلاح براى طلب جدّيت مخاطب در كارِ فرمان يافته نيز ، به كار مى رود .


در پرتوِ حديث
150

نمى داند . او براى تفسير واژه «الشمخية» ، از اطلاعات رجالى و تاريخى خود نيز بهره برده و بر همين اساس ، اين كلمه را كم كار برد و غريب خوانده و قلّت استعمال آن را ، زمينه تصحيفش به «السجيّة» دانسته است . او چنين مى گويد :
المسألة الشمخيّة ، إمّا بمعنى المسألة التى ارتفع القول فيها ، أو بمعنى أنّها مسألة عبد اللّه بن مسعود ، فإنّه ابن غافل بن جبيب بن شمخ؛۱«المسئلة المشخيّة» يا به معناى مسأله اى است كه بحث و گفت وگو در مورد آن بالا گرفته ، يا اين كه به معناى مسأله «عبداللّه بن مسعود» ، برگرفته از نام جد او ، شمخ است.

تركيبهاى اصطلاحى

ديگر مشكل فراروى فهم متن ، تركيب هاى اصطلاحى هستند . اين تركيب ها گاه دردسر آفرين مى گردند و به ويژه براى كسانى كه از فرهنگ و پيشينه تاريخى زبان اطلاع ندارند ، مشكل هايى بزرگ بر سر راه فهم نوشته و گفته مى آفرينند . راز اين ديرياب بودن و دشوارى فهم ، در دو ناحيه است . نخست آن كه اين اصطلاح ها معمولاً يك باره وضع نمى شوند و به اصطلاح علم اصول فقه ، وضع تعيّنى دارند و نه تعيينى ، يعنى ممكن است آگاهى يك نسل از معناى آن چندين سال به طول انجامد و از اين رو ، در كتاب لغت منعكس نشود و اطلاع از آن فقط از طريق شفاهى و نقل سينه به سينه صورت پذيرد و دوم آن كه ، ارتباط معناى اصطلاح هاى تركيبى با الفاظ آن ، يك ارتباط شفاف و واضح نيست . براى توضيح اين مشكل ، به چند مثال توجه مى كنيم . به تركيب واژه «دست» در فارسى با واژه هاى «فروش» و «خشك» بينديشيد . در هيچ يك از اين تركيب ها ، دست به معناى يك عضو بدن نيست و هيچ كس دست خود را نمى فروشد ، بلكه منظور فروشنده اى است كه اموالى مختصر دارد كه نيازى به دكان ندارد و حمل و نقل آن به راحتى صورت مى گيرد ، و «خشك دست» نيز به معناى بخيل و خسيس به كار مى رود . در عربى نيز واژه «يد» همين گونه مى تواند باشد و تركيب «مبسوط اليد» و «طويل اليد» ، نه به معناى دست

1.روضة المتقين ، ج ۸ ، ص ۲۵۳ .

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 301617
صفحه از 410
پرینت  ارسال به