برای شناخت پدیده وضع و جعل و اسباب و زمینههایش و تاریخ آن در فرهنگ بشری باید دروغ و دروغگویی را شناخت.
چرا دروغ به زندگی بشر راه یافت؟ و از کی آغاز شد؟ چرا انسانها به دروغ رو آوردند و چه عللی داشت؟ آیا به یک فرهنگ و جغرافیا و منطقه اختصاص دارد و یا امری شایع و رایج در فرهنگ بشری بوده است؟
دستیابی به پاسخ این پرسشها، پاسخ بسیاری از پرسشها در حوزه جعل و وضع حدیث را نیز به دنبال دارد.
پدیده جعل و وضع در احادیث اسلامی فی الجمله امری مسلم و مورد اتفاق است. لکن باید ابعاد مسأله به صورت دقیق تحریر گردد. برای این منظور میتوان گفت دورههایی که محتمل است جعل و وضع در آن صورت گرفته باشد، عبارتاند از:
1. جعل و وضع در زمان حیات پیامبر _ صلی الله علیه و آله _ و امامان شیعه علیهمالسلام؛
2. انتقال احادیث موضوع به کتابها و مصادر اصلی حدیثی مانند کتب اربعه؛
3. جعل و وضع و دس در کتابهای اصلی حدیثی؛
4. جعل و وضع پس از کتابهای اصلی تا دوره معاصر.
برای روشن شدن دقیق محل نزاع میتوان چنین پرسید: کدام یک از این چهار دوره مورد اتفاق یا انکار و یا تردید است؟
به نظر میرسد تمام محققان مسلمان به وجود جعل و وضع در مرحله اول اذعان دارند. نقل این سخن از پیامبر _ صلی الله علیه و آله _ که دروغگوها بر من بسیار شدند، گواه بر این امر است؛ چنان که سخنان منقول از امامان شیعه _ علیهمالسلام _ در مخالفت با برخی افراد و طرد و مذمت آنها مانند ابو الخطاب بر این حقیقت گواهی میدهد.
محور دوم از موارد اختلاف جدی میان اخباریان و دیگران است. اخباریان بر این عقیدهاند که کتابها و مصادر اصلی از جعل و وضع مبرا و منزهاند و عامل آن را تلاش مؤلفان، نظارت ائمه _ علیهمالسلام _ و لطف و امدادهای غیبی میدانند، ولی مخالفان اخباریها چنین نظری نداشته و بر وجود احادیث نادرست و راه یافتن آنها به این کتابها تأکید دارند؛ گر چه بین آنها در مقدار و میزان آن اختلاف نظر جدی وجود دارد.
محور سوم نیز کم و بیش مورد گفت و گو است، ولی به یک مسأله جدی پژوهشی تبدیل نشده است؛ گرچه جای پرداختن جدی به آن وجود دارد.