ترجمه و شرح مفصّلى بر نامه امام صادق عليه السلام به شيعيان .

فضيلت حيا و الگو گرفتن از نيكان - نسبت حياء و شكر

نسبت حياء و شكر

وَ عَلَيْكُمْ بِالْحَيَاءِ و التّنزُّهِ عَمَّا تَنَزَّهَ عَنْهُ الصَّالِحُونَ قَبلَكُمْ .

يعنى : بر شما باد به شرم و حيا و دورى كردن و احتراز نمودن از آنچه صُلَحا و خوبانِ پيش از شما ، از آن دورى و اجتناب مى نموده اند .

و از جمله چيزهايى كه با شكر و حيا منافات دارد ، آن است كه نعمت الهى را حقير و سهل شمارند و استخفاف نمايند ، هر چند در نظر جمعى كه بصيرت ايشان كامل نيست ، سهل نمايد ، يا درخورِ آنچه آدمى توقّع دارد ، نبوده باشد . چنانچه شايع است كه جمعى كه هميشه نعمت الهى شامل حالِ ايشان بوده و اَلَم و فقر و پريشانى نكشيده اند ، گاه است كه در مائده ايشان ، چند قِسم از خوردنى ها حاضر است كه بعضى از فقرا ـ كه در درگاه الهى قدر و مرتبه ايشان ، رتبه عالى دارد ـ ، آرزوى يكى از آن مطعومات مى كنند و ميسّرشان نمى شود ، اين طايفه ، بنا بر غرور و غفلتى كه از كثرتِ نعمت و ترادف عطاياى الهى به هم رسانيده اند ، مذمّتِ آن خوردنى مى كنند و طبّاخ و خدمه [ را ]توبيخ و تعذيب مى نمايند، و اگر كسى از روى رغبت ، از آن طعام تناول نمايد، او را بى ذائقه مى شمارند.

و گاه هست كه بر فقيرى يا غيرِ فقيرى كه سرانجام ، خوردنى به نحوى كه ايشان توقّع دارند ، نتوانسته [ آماده كند ] و نكرده ، وارد مى شوند و به نوعى از آنچه حاضر شده ، تناول مى كنند ، هر چند صريحا در مقام مذمّت در نمى آيند ؛ امّا به نحوى مى خورند و سلوك مى نمايند[۱]كه صاحب خانه ، كمال انفعال و شرمندگى مى كشد ، و از طغيان و غفلتى كه دارند ، به اين معنى متفطّن نمى شوند كه كفران نعمت ، مخالف با حيا و مورد سَخَط الهى است ، چنانچه فرموده :« لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِيدٌ »  .[۲]

و شكستن دل مؤمن ، امرى حقير نيست و ادخال سُرور در قلب مؤمن ، مسرور ساختن جناب اقدس الهى است .

و بسيار است كه به سبب اين نوع كلمات و حركات سفيهانه ، سلبِ نعمت از ايشان مى شود و آرزوى عُشر عشيرِ آنچه در نظرشان نمى آمد ، مى كنند و ميسّر نمى شود . و اين معنى ، بسيارى را مشاهد و معاين شده و حضرت امير المؤمنين ـ عليه الصلاة والسلام ـ همچنانچه شيخ طوسى رحمه اللهدر تهذيب روايت نموده ، مى فرموده كه : مرا شرم مى آيد از خداى تعالى كه طعامى را كه گربه از او خورده باشد ، ترك كنم و از آن نخورم .[۳]

و چنانچه در بعضى روايت وارد شده ، [ كه آن حضرت ] دوست مى داشته كه نانْ خورش زياده از يك نوع نباشد و در مدّت حيات ، سه شب متوالى از نان گندم سير نشده اند .[۴]پس زيد و عمرو بايد كه قدر خود و مرتبه نعمت الهى را از اين جا قياس نمايند و ملاحظه نمايند كه اگر ايشان را خداى تعالى ، مثل جمعى كه در مراتب بندگى ، اشرفِ از ايشان اند ، محتاج كسب و مزدورى ساخته بود ، مستحقّ دهْ يكِ اين نعمت ها كه بى زحمت ميسّر شده ، نمى شدند . و مِن اللّه العصمة و التأييد فى جميع الأحوال !

دويّم از آن جمله كه حضرت امام عليه السلام اشاره به آن فرموده، اجتناب از چيزهايى است كه صالحانِ سابق بر اصحاب آن حضرت، از آن اجتناب مى فرموده اند و مراد از صالحانِ سابقان، مثل سلمان و ابو ذر و مقداد از صحابه رسول صلى الله عليه و آله و از اصحاب امير المؤمنين عليه السلام و از صحابه باقىِ ائمه عليهم السلام خواهد بود و بنا بر اين ، پرهيز كردن از امورى كه معلوم باشد كه طريقه و عادت اين طايفه ، اجتناب از آنها بود ، هر چند دليلى بر آن ظاهرا قائم نباشد ، مأمورٌ بِه خواهد بود ؛ إلّا ما أخرجَهُ الدليل .

و آن كه مراد ، انبيا و ائمّه عليهم السلام باشد ، خالى از بُعدى نيست و ممكن است كه مراد ، اعم باشد و شايد غرض در مقام موعظه ، ترغيب به متابعتِ خوبان باشد ؛ يعنى كارى كنيد كه شبيه به صلحا و خوبان باشيد در اجتناب از آنچه در شريعت ، اجتناب از آن وارد شده ، و تشبّه به فسّاق و جمعى كه اهتمامِ كما ينبغى به امور دين ندارند ، مجوييد . پس مراد امر به اتّباع قواعد مقرّره شريعت مقدّسه خواهد بود و مراد به امورى كه امر به تنزّه از آنها واقع شده ، همه مكروهات و محرّمات است يا مكروهات تنها ، چون به لفظ تنزّه ، انسب است و لزوم اجتناب از محرّمات ، از امور مسلّمه است و بر هر تقدير ، شامل اجتناب از شُبَهات و امثال آن خواهد بود ؛ و اين معنى عبارت است از وَرَع و تقوا و عفّت . و اخبار در اين ابواب ، بسيار است و از آن جمله ، قليلى مذكور مى شود .


[۱]. الف و ج : - «امّا به نحوى مى خورند و سلوك مى نمايند» .

[۲]. سوره ابراهيم ، آيه ۷ .

[۳]. تهذيب الأحكام ، ج ۱ ، ص ۲۲۵ ، ح ۶۵۵ .

[۴]. الأمالى ، طوسى ، ص ۶۶۳ ، ح ۲۷ ؛ شرح اُصول الكافى ، ج ۸ ، ص ۳۶۵ و ج ۱۰ ، ص ۵۰۰ .