مسئله نسخ در كتاب « الكافي » و ديدگاه كليني - صفحه 58

و الشيخة إذا زنيا فارجموهما البتة» را ـ كه بيان گر رجم پيرمرد و پيرزن زناكار است ـ آورد ؛ ولى مسلمين از وى نپذيرفتند! وى گفت: اگر بيم آن نبود كه بگويند عمر بر قرآن افزوده است ، با دست خود ، آن را در قرآن مى نوشتم. ۱ بنا بر اين ، روايت فوق ، در تعارض با روايات نافى تحريف، به دليل هماهنگى با آراى عامه ، كنار زده مى شود.
7. نسخ تلاوت عبارت «الشيخ و ...» ، فرع بر قرآنيّت آن است . همان گونه كه نسخ قرآن ، به خبر واحد ثابت نمى شود، قرآنيتِ آن را نيز نمى توان با خبر واحد اثبات نمود. اگر عُمر در ادّعاى خود صادق بود، افزون بر اين كه قرآنِ موجود چيزى كم دارد، چرا بقيه صحابه ، عكس العملى نشان ندادند؟! و اگر صادق نبود ، چرا براى توجيه كلام وى ، متوسّل به نسخ تلاوت بشويم؟!
8. بى شكّ ، همه آيات قرآن ، تجلّى اعجاز فرازمانى است و آياتى كه مشتمل بر تشريع هستند ، افزون بر وجه اعجاز ، بيانى فراگير، از وجه اعجاز تشريعى نيز برخوردارند . اگر بنا باشد كه الفاظ و قرائت آن برداشته شود و حكم آن باقى بماند، اين بدان معناست كه اعجاز دائمى آيه اى ، از صفحه وجود رخت بربندد، و اعجاز موضعى بماند.
با توجه به آنچه گفته شد ، مى توان گفت كه مقصود كلينى ، (بلكه صدوق و طوسى نيز) ، از نقل روايت شيخ و شيخه (بر فرض صحّت روايت) ، به دليل اعتبار سند آن و حفظ روايت بوده است ، نه به خاطر اعتبار متن و محتوا. و بسا رفتن امثال طوسى به سمت نسخ تلاوت ، براى فرار از معضله تحريف باشد! افزون بر آن كه انگيزه تقيّه را نيز در صدور روايت نمى توان ناديده گرفت.

سه. نسخ حكمْ همراه با نسخ تلاوت

نسخِ حكم قرآن ، همراه با نسخ تلاوت آيه به معناى بطلان حكم و محو الفاظ و

1.ر. ك : صحيح البخارى، ج ۶، ص ۲۵۰۳ و ۲۶۲۲ ؛ صحيح مسلم، ج ۲، ص ۱۰۷۵ و ۱۳۱۷ ؛ أحكام القرآن، ج ۵، ص ۹۷ ؛ الناسخ و المنسوخ، ج ۱، ص ۶۱؛ البرهان فى علوم القرآن، ج ۲، ص ۳۲ و ۳۵.

صفحه از 72