صيانت قرآن از تحريف در احاديث « الكافي » - صفحه 117

اعتبار دارد؟ و آيا متفكّران قديم هم با چنين تعبيراتى در مورد رواتْ مواجه بوده اند و يا سعى مى كردند ثقه و غير ثقه بودن افراد را از راه هاى منطقى و عرفى اى كه در اختيار داشتند، ثابت كنند؟
نكته جالب توجّه، انتساب كتابى است با نام تفسير الباطن به برخى از همين افرادى كه مورد طعن به غلوّ و تضعيف قرار گرفته اند، مانند «على بن حسّان» و «محمّد بن اورمة» . در مورد چنين كتابى، معمولاً گفته شده كه احاديث غلوآميز دارد و يا گرفتار خلط است ، پس تأليف همين كتاب يا مشابه آن، مى تواند منشأ تضعيف اين افراد شده باشد . البته بسيارى از رواياتى را كه اين افراد نقل كرده اند، با فيلترگذارىِ قدماى بزرگ (خصوصا قميّون) كه براى نسل هاى بعدى گزارش نشده، به اصطلاح، پالايش شده اند، همان گونه كه در تعابير نقل شده در كتب رجالى، درباره «محمّد بن اورمة»، اين نكته به چشم مى خورد. مرحوم آية اللّه خويى نيز بدون در نظر گرفتن اين تعابير و پالايش صورت گرفته از احاديث «محمّد بن اورمة»، در معرفى وى، پس از نقل مطالبى از كتب رجالى در مورد وجود غلوّ و خلط در احاديثى كه از سوى وى نقل شده، مى گويد: ما در احاديث وى، خلط و غلوّ نديديم .
به هر حال، اگر كسى در پى آن باشد كه مطالبى را در راستاى تقويت سند اين سيزده حديث جمع آورى كند و قرائن صدقى بر آن بيابد، مى تواند؛ امّا مطلب مهم و اساسى در اين جا اين است كه بر فرض تقويت سند و جبران ضعف آن، نمى توان در يك بحث مهم كلامى، به اين احاديثْ تكيه كرد. همان گونه كه لابه لاى بررسى اسناد اين احاديث نيز مكررا گفته شد، اگر مضمون اين احاديث، مطابق با معارف دينى باشد و متون قوى ديگرى همراه آنها داشته باشيم، مى توان با جبران ضعف سند، آنها را پذيرفت وگرنه، در پذيرش آنها توقّف مى كنيم و علمش را به اهلش واگذار مى نماييم .

صفحه از 156