قلمرو منابع شناخت از نظر قرآن

پرسش :

قلمرو منابع شناخت از نظر قرآن چیست؟



پاسخ :

آيا قرآن کريم و همچنين احاديث اسلامی آنچه را که به عنوان قلمرو منابع شناخت مطرح شد تأييد می کنند يا خير؟ و به سخن ديگر آيا از ديدگاه اسلام ، اين مطلب پذيرفته است که هر يک از منابع شناخت قلمرو محدودی دارد که خارج از آن قلمرو ، کاری از آن ساخته نيست؟

در پاسخ اين سؤال بايد توجه داشت که در قرآن و همچنين احاديث ، مطلبی به عنوان قلمرو منابع شناخت مطرح نشده است ، ولی مسائل مختلف به گونه ای آمده است که از خلال آنها نظريه اسلام در اين مورد نيز مشخص می شود .

قلمرو حس در قرآن

مثلاً قرآن به پيامبر اسلام توصيه می کند با کسانی که جز به ماديات نمی انديشند و جهان بينی آنان محدود به زندگی مادی اين جهانی است ، قطع رابطه کند و از آنان روی گرداند :

«فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّی عَن ذِکرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَا الْحَيَوةَ الدُّنْيَا... .[۱]

[ای پيامبر !] از کسی که پشت به ياد ما کرده و جز زندگی [مادی] دنيا چيز ديگری نمی خواهد ، روی بگردان»  .

سپس می فرمايد :

«ذَ لِک مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ .[۲]

قلمرو شناخت آنها همين است»  .

«مبلغ» را به قلمرو ترجمه کنيد و «علم» را به شناخت . يعنی قلمرو شناخت افراد مادّی گرا همين است ، همين که می بينند ، همين که می شنوند و بالاخره همين چيزهايی که احساس می کنند . آنان ماورای محسوسات را نمی توانند ادراک کنند ؛ چون ابزار شناخت های غير مادی خود را از دست داده اند و از منبع عقل و قلب خود استفاده نمی کنند . آنان فقط معنای ثروت ، شهوت ، موقعيت ، و هر چه را که محسوس است و مربوط به زندگی مادی می شود ، می فهمند و مفاهيم عقلی و قلبی برای آنان نامأنوس و نامفهوم است .

بنا بر اين از اين آيه استفاده می شود که قلمرو حواس پنجگانه فقط زندگی مادی است ، و اگر انسان بخواهد زندگی معنوی را درک کند و از حيات عقلی و معنوی برخوردار باشد ، بايد از ابزارهای ديگری استفاده کند و ساير منابع شناخت را که در وجود او هست به کار گيرد .

در اين زمينه امير المؤمنين عليه السلام سخنی بسيار دقيق و عالی دارند که در حقيقت می توان آن را تفسير اين آيه دانست . متن سخن امام عليه السلام اين است :

إنَّما الدُّنيا مُنتَهی بَصَرِ الأعمی ، لا يُبصِرُ مِمّا وَراءَها شَيئا . و البَصِيرُ يَنفُذُها بَصَرُهُ و يَعلَمُ أنَّ الدارَ وَراءَها.[۳]ديوار دنيا نهايت چيزی است که شخص کور می بيند . او در پشت اين ديوار چيزی را مشاهده نمی کند ، ولی فرد بينا نگاه خود را از اين ديوار عبور می دهد و می داند که خانه [آخرت] پشت آن است.

امام در اين سخن جالب ، تفاوت جهانبينی حسی را با جهانبينی عقلی بيان کرده است . در اين روايت ، افرادی که از جهانبينی عقلی محروم اند و تنها از دريچه حواس به هستی می نگرند ، به کورهايی تشبيه شده اند که راه و يا ديوارهای اطراف خانه را ، خانه خود تصور کرده ، به آرايش و پيرايش آن پرداخته اند . و افرادی که از دريچه عقل به هستی نگاه می کنند و جهانبينی آنان جهانبينی عقلی است ، به افراد بينايی تشبيه شده اند که نه تنها ديوارهای اطراف خانه را می بينند ، بلکه آن سوی ديوارها را هم مشاهده می کنند و می دانند که خانه در پشت اين ديوارهاست ، و بدين جهت همه تلاش خود را برای آراستن داخل خانه به کار می گيرند . از اين رو امام در ادامه سخن مذکور می فرمايد :

فَالبَصِيرُ مِنهَا شَاخِصٌ والأعْمی إلَيها شَاخِصٌ؛ و البَصِيرُ مِنهَا مُتَزَوِّدٌ وَالأعْمی لَها مُتَزَوِّدٌ.  پس بينا از آن عبور می کند و خارج می شود ، و کور به سوی آن می رود؛ بينا از آن توشه برمی گيرد و کور برای آن.

يعنی دنيا برای کسانی که ديده عقل خود را باز کرده ، با چشم عقل به آن می نگرند ، مانند پلی است که برای رسيدن به هدف از آن استفاده می شود ، ولی برای کوردلانی که جهان بينی آنان حسی است ، دنيا ، خود هدف است . لذا شخص بينا از آن عبور می کند تا به هدف اصلی برسد ، ولی فرد کور آن را هدف می پندارد . بينا از آن برای جايگاه دايمی خود توشه می گيرد ، و کور چون دنيا را منزل و جايگاه خود می پندارد ، برای آن توشه تهيه می کند .

امام علی عليه السلام خود نمونه کامل بينايانی بود که با ديده عقل پشت ديوار دنيا را به خوبی می ديد . شخصی به نام سويد بن غفله نقل می کند که پس از آن که امام عليه السلام زمام حکومت را به دست گرفت ، در منزل او به خدمتش رسيدم ، ديدم که در خانه ای که رهبر جامعه اسلامی زندگی می کند ، چيزی جز حصير کوچکی که امام روی آن نشسته بود وجود ندارد . با تعجب پرسيدم که يا امير المؤمنين ، کليد بيت المال در دست تو قرار دارد ، ولی در خانه ات چيزی از وسايل مورد نياز منزل نمی بينم؟!

امام فرمود : سويد! انسان عاقل برای مسافرخانه اثاث تهيه نمی کند؛ ما خانه امنی داريم که بهترين متاع خود را به آن جا فرستاده ايم و خود نيز پس از اندکی به آن جا خواهيم رفت .[۴]

شناخت حسّی سطحی است

آيه ديگری که می توان قلمرو حس را از آن به دست آورد ، آيه هفتم از سوره روم است که در آن شناخت حسی ، سطحی و بی عمق مطرح شده است :

«يَعْلَمُونَ ظَـهِرًا مِّنَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْاخِرَةِ هُمْ غَـفِلُونَ .[۵]

شناخت آنان از زندگی دنيا سطحی است ، و آنان از آخرت غافل اند»  .

مردمی که از جهانبينی عقلی محروم اند و تنها از دريچه حواس ، هستی را می نگرند ، شناخت آنان از زندگی شناخت ظاهری و سطحی و بی عمق است . آنان از آخرت که در عمق و ژرفای دنيا و ورای ديوار ماده است ، اطلاع و آگاهی ندارند . آنان از زندگی در اين جهان چيزی جز خوردن و خوابيدن و شهوت و ثروت و موقعيت نمی فهمند . آنان از اين که در پشت اين زندگی محسوس و ماورای اين خوردن و خوابيدن ها و نشست و برخاست ها و موقعيت های مادی چيست؟ ناآگاه و غافل اند ؛ چون فهم اين امور از قلمرو حس خارج است .

قلمرو عقل در قرآن

قرآن کريم پس از ذکر جهانبينی حسی مردم ناآگاه در آيه هشتم از سوره روم ، آنان را به جهانبينی عقلی و راه آن که تفکر است دعوت می کند و درباره قلمرو عقل می فرمايد :

«أَوَ لَمْ يَتَفَکرُواْ فِی أَنفُسِهِم مَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَـوَ تِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَآ إِلَا بِالْحَقِّ .[۶]

آيا آنان پيش خود فکر نکرده اند که آفرينش آسمان ها و زمين و آنچه ميان آنهاست جز براساس حق نمی تواند باشد؟»  .

يعنی آيا مردمی که جهانبينی آنان حسی است و جز زندگی مادی چيز ديگری نمی فهمند ، نمی خواهند بينديشند؟ نمی خواهند از دريچه عقل خود استفاده کنند و وجدان خود را قاضی قرار دهند؟ اگر چنين کنند ، عقل آنان در محکمه وجدان به روشنی ، حکم می کند که آفرينش آسمان ها و زمين و موجوداتی که ميان آنهاست ، نمی تواند باطل و پوچ و بی معنا و بی هدف باشد؛ و اگر پشت ديوار ماده چيزی وجود نداشته باشد ، نه تنها جهان محسوس و ماده ، بی هدف و بی معناست ، بلکه زندگی نيز پوچ و بی هدف است . و به حکم عقل ، نه ماده ، نه آسمان و زمين و ساير موجودات و نه زندگی نمی توانند بی هدف باشند . بلکه عقل با مطالعه جهان ماده ، هدفداری و معنا را در عمق آن به روشنی ملاحظه و مشاهده می کند .

آيه ديگری که می توان آن را در زمينه شناخت قلمرو عقل از ديدگاه قرآن کريم مطرح کرد ، آيه ۱۹۰ از سوره آل عمران است که می فرمايد :

«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَـوَ تِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَـفِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَأَيَـتٍ لِّأُوْلِی الْأَلْبَـبِ .

همانا در آفرينش آسمان ها و زمين و رفت و آمد شب و روز ، آيات و دلايل و نشانه هايی [بر حکمت و قدرت آفريدگار هستی] برای صاحبان انديشه و عقل هست»  .

يعنی اگر انسان از دريچه عقل جهان ماده را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد ، از اين مطالعه قطعا به شناخت ماورای ماده می رسد و عمق هستی را ادراک می کند .

بنا بر اين ، قلمرو عقل ، شناخت هستی از طريق استدلال و برهان ، و از اثر پی به مؤثر بردن ،و از تدبير با مدير آشنا شدن است .

قلمرو قلب در قرآن

در قرآن کريم و همچنين احاديث اسلامی ، شناخت هايی مطرح شده است که نه در قلمرو حس و نه در قلمرو عقل است ، اين شناخت ها به قلمرو «وحی» تعلق دارد . قلمرو «وحی» همان قلمرو «قلب» در مبحث شناخت است . البته در مباحث عقيدتی به همه شناخت هايی که در قلمرو قلب است «وحی» گفته نمی شود ، بلکه اين شناخت ها به سه نوع تقسيم می شود : وسوسه ، الهام و وحی .

درباره شناخت های نوع اول در سوره انعام آيه ۱۲۱ آمده است :

«وَإِنَّ الشَّيَـطِينَ لَيُوحُونَ إِلَی أَوْلِيَآئِهِمْ .

و همانا شياطين به دوستان خود وحی می کنند...»  .

همان طور که ملاحظه می کنيد ، القائات و ادراکاتی که از طريق شياطين برای پاره ای از انسان ها حاصل می شود ، در قرآن به عنوان «وحی» مطرح شده ، چنان که در سوره «ناس» از آنها تعبير به «وسوسه» شده است .[۷]در مباحث عقيدتی نيز به اين گونه ادراکات ، وسوسه گفته می شود .

و در مورد شناخت های نوع دوم يعنی الهام ، در سوره قصص آيه ۷ می خوانيم :

«وَأَوْحَيْنَآ إِلَی أُمِّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِی الْيَمِّ وَ لَا تَخَافِی وَ لَا تَحْزَنِی إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيْک وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ .

و به مادر موسی وحی کرديم که او را شير بده و اگر برجان او بيم داشتی ، او را به دريا انداز ، و مترس و بيمناک مباش که ما حتما او را به تو باز می گردانيم و او را از پيامبران قرار خواهيم داد»  .

در اين جا نيز ملاحظه می فرماييد که القائات و ادراکاتی که از جانب خداوند به مادر حضرت موسی عليه السلام در مورد نحوه نگهداری از او شده ، در قرآن با عنوان «وحی» آمده است . ولی در مباحث عقيدتی به اين گونه شناخت ها که برای غير پيامبران حاصل می شود «الهام» گفته می شود و همان طور که در قرآن و روايات اسلامی آمده است ، هر کس می تواند با تهذيب نفس و تزکيه روح به اين گونه شناخت ها دست يابد .

و درباره شناخت های نوع سوم ـ يعنی شناخت هايی که در مباحث عقيدتی به آنها اطلاق «وحی» می شود ـ آيات و احاديث بسيار است و نيازی به ذکر آنها نيست .

[۱]نجم : آيه ۲۹ .

[۲]همان : آيه ۳۰ .

[۳]نهج البلاغة : خطبه ۱۳۳.

[۴]عدّة الدّاعى : ص ۱۰۹ .

[۵]روم : آيه ۷ .

[۶]همان : آيه ۸ .

[۷]«مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ» (ناس : آيه ۴ و ۵) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت