به گزارشخبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمود طباطبایینژاد، رییس گروه سیره نگاری مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ۹ آبان در نشست اربعین و مقتلنگاری روایی در پژوهشکده حدیث حوزه با بیان اینکه مهمترین چیزی که درباره اربعین به ذهن متبادر میشود بحث حضور اهل بیت(ع) در این روز بر سر قبر مطهر امام است، به چند موضوع پیرامون این روز اشاره کرد و گفت:
هفت نکته مرتبط با اربعین به دست میآید:
اولین چیزی که از روایات به دست میآید این است که از عاشورا تا اربعین دگرگونی در عالم تکوین وجود داشته است؛ از امام باقر(ع) نقل شده است که آسمان بر کسی بعد از یحیی نگریست، مگر بر امام حسین(ع) که ۴۰ روز آسمان بر آن گریست؛ در نقل دیگری از مجمع البیان طبرسی در ذیل آیه«يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا»(۷ مریم)»از امام صادق(ع) نقل شده است که امام حسین(ع) نیز مانند یحیی بوده است و آسمان ۴۰ روز در عزای آن بزرگوار گریست؛ از امام پرسیدند که گریه آسمان یعنی چه که فرمودند یعنی آسمان با سرخی طلوع و با سرخی غروب میکرد که طبیعتا مراد سرخی بیش از حد معمول و طبیعی است.
وی افزود: نکته دوم آمدن جابر به کربلاست که ایشان با عطیه آمده است و برخی به اشتباه گفتهاند عطیه غلام جابر بوده است، عطیه از بزرگان تابعین و از دانشمندان است که حضرت علی(ع) نام او را انتخاب و فرمود ایشان عطیه الهی است؛ و در راه محبت امیرالمؤمنین (ع)، به امر حجاج چهار صد تازیانه خورده و سر و ریشش تراشیده شده است.
شیخ طوسی نیز ایشان را در زمره اصحاب ائمه(ع) دانسته است.
در «مصباح الزائر» سید بن طاووس تصریح شده که آمدن عطیه با جابر ۲۰ صفر بوده است و در برخی نقلها نیز این همراهی عطیه وجود دارد ولی اینکه در روز بیستم صفر رسیده باشند قید نشده است.
طباطبایینژاد ادامه داد: مطلب سوم آمدن اسیران اهل بیت (ع) به کربلاست که به آن خواهیم پرداخت.
نکته چهارم حضور افراد دیگری غیر از جابر و اسیران در اربعین در کربلا بود، که نشان میدهد از همان زمان گرایش و میل به زیارت قبر آن حضرت آغاز شده است.
سید بن طاووس در لهوف آورده هنگامی که اهل بیت (ع) به کربلا رسیدند جابر بن عبدالله و گروهی از بنی هاشم و مردانی از خاندان پیامبر (ص) را دیدند که برای زیارت امام حسین (ع) آمده اند و زنان اطراف هم آمدند و چند روز ماندند.
نکته پنجم بر اساس نقل لهوف، برپایی عزاداری و گریه و حزن و بر سر و صورت زدن اسیران اهل بیت به همراه افرادی است که در کربلا حاضر بودند و از اطراف نیز برخی بانوان آمدند و تا چند روز عزاداری کردند.
وی اظهار کرد: نکته ششم در مورد اربعین الحاق سر مطهر به بدن شریف ایشان است؛ سر مطهر امام در عصر عاشورا از بدن جدا شد و توسط خولی به سمت دارالعماره کوفه منتقل شد و از آن جا نیز به شام برده شد؛ روایاتی میگوید که سر مطهر در نجف دفن شده ولی باور عمومی شیعه این است که رأس مطهر در کربلاست و بر اساس نقل "بیرونی" در آثار الباقیة و "مستوفی هروی" در ترجمه فتوح ابن اعثم، سر مطهر روز اربعین به بدن الحاق شده است.
طباطبایینژاد بیان کرد: نکته هفتم، الحاق رئوس شهدای دیگر کربلا به ابدان مطهر ایشان است که در ترجمه «فتوح» ابن اعثم که اصل کتاب فتوح در قرن چهارم و ترجمه آن در قرن ششم نوشته شده آمده است که امام سجاد علیه السلام در روز بیستم صفر سر امام و سایر شهدا را به ابدان ایشان ملحق کرد. ما قبل از دستیابی به این کتاب از سرنوشت سرهای مطهر شهیدان اهل بیت (ع) و اصحاب امام (ع) اطلاعی نداشتیم، ولی این مصدر کهن محل دفن سر شهیدان را در کربلا معرفی می کند.
این محقق و پژوهشگر موسسه دارالحدیث سپس با اشاره به مسأله زیارت اربعین تصریح کرد:
این زیارت دو متن روایی دارد؛ یکی متن مشهور که در مزار شیخ مفید آمده است و روایتی از امام حسن عسکری(ع) ذکر شده که زیارت اربعین یکی از ۵ ویژگی مومن است که در کنار خواندن نمازهای نوافل، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی بر خاک و مهر نهادن و جهر به بسم الله قید شده است و متن دیگر نیز زیارتنامه ماثور اربعین است که شیخ طوسی در تهذیب آن را آورده است.
وی همچنین با اشاره به اهمیت حضور در کربلا در اربعین و پیادهروی آن ادامه داد:
روایاتی در مورد ثواب پیادهروی وجود دارد و از جمله روایتی که بیان کرده است اگر کسی قبر مطهر امام را پیاده برود برای هر گام او خداوند هزار حسنه میدهد و هزار سیئه از او بر میدارد و ثوابهای زیاد دیگری نیز به او میدهد.
طباطبایینژاد با اشاره به حضور اهل بیت در کربلا در اربعین و اینکه برخی بزرگان مانند مرحوم محدث نوری و حاج شیخ عباس قمی و شهید مطهری آن را رد کردهاند بیان کرد:
در نقطه مقابل مرحوم شهید قاضی طباطبایی در کتاب اربعین، محال بودن حضور اهلبیت(ع) در کربلا را نفی کرده و امکان آن را اثبات کردهاند چون یکی از استدلالات مانعین این است که وقتی اهلبیت(ع) را به کوفه بردند در زندان نگه داشتند و عبیدالله پیکی به یزید فرستاد که تکلیف چیست؟ که با توجه به مسافت ده روز پیک اول رفته و بعد پیک برگشته است و بعد به فرض اینکه که فورا اهل بیت را به سمت شام برده باشند باید چند روز هم در آنجا مانده باشند و باز هم مدت مدیدی طول میکشد لذا بعید است به کربلا رسیده باشند.
طباطبایی نژاد تصریح کرد:
نقل طبری از ابی مخنف ظهور در این دارد که عبیدالله اهل بیت را بعد از چند روز به شام فرستاد و پیکی در کار نبوده است و معطلی برای پیک وجود نداشته است لذا این عدم امکان و استبعاد در رسیدن اهل بیت به کربلا برداشته و رفع میشود.
این محقق و پژوهشگر بیان کرد:
سیدبن طاووس در اقبال میگوید مستبعد است که اهل بیت در ۴۰ روز به کربلا برسند ولی ایشان در لهوف، نقل کرده که اهل بیت به کربلا آمدهاند؛ در اینجا بین مرحوم محدث نوری و قاضی طباطبایی بحث شده است و یکی سخن سید در لهوف را مبنا قرار داده و دیگری سخن او در اقبال ولی با دقت معلوم میشود که سیدبن طاووس ۴۰ روز آمدن را مستبعد میداند ولی اصل آمدن اهلبیت(ع) به کربلا و ملاقات جابر را نقل کرده است بنابراین ایشان متهافت صحبت نکرده است یعنی سید در لهوف تنها به آمدن اهلبیت(ع) به کربلا اشاره کرده و اینکه آنان در روز اربعین به آن جا رسیدند قید نشده و ممکن است نظر سید این باشد که پس از اربعین در کربلا حضور پیدا کرده اند.