رُشَيد هَجَرى
پرسش :
رُشَيد هَجَرى کیست؟
پاسخ :
رُشَيد هَجَرى ، از عالمان و محدّثان بزرگ شيعى و از ياران بيداردل و استوارگام على عليه السلام است . او را از ياران امام حسن و امام حسين عليهماالسلام نيز شمرده اند .
على عليه السلام رُشَيد را بزرگ مى داشت و به او «رُشَيد بلايا» مى گفت . نگاه نافذ او به فراسوى ظاهر دنيا راه يافته بود و از اين رو ، او را عالم به حوادث گذشته و آينده دانسته اند . على عليه السلام روزى به رُشيد فرمود :
كَيفَ صَبرُكَ إذا أرسَلَ إلَيكَ دَعِيُّ بَني اُمَيَّةَ ، فَقَطَعَ يَدَيكَ و رِجلَيكَ و لِسانَكَ ؟
آن گاه كه زنازاده بنى اميّه ، تو را به برائت جُستن از من فرا خوانَد و چون تن ندهى ، دست ها و پاهايت را قطع كند ، چگونه شكيبايى خواهى كرد؟ .
گفت : آيا فرجام آن ، بهشت است؟
امام عليه السلام فرمود :نَعم يا رُشَيدُ ، و أنتَ مَعي فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ .
آرى! و تو در دنيا و آخرت با من خواهى بود .
بدين سان ، رُشيد ، شكوه شكيبايى را رقم زد و استوار گامى در عشق على عليه السلام را بيان كرد و چون آن هنگامه رسيد و زياد بن اَبيهْ چنان كرد ، او از حق ، روى برنتافت و شهد شهادت نوشيد و به دار كشيده شد .
از زياد بن نضر حارثى نقل شده كه مى گويد : نزد زياد بودم كه رُشَيد هَجَرى را آوردند . زياد به او گفت : سرورت (يعنى على عليه السلام) به تو گفته است كه ما با تو چه مى كنيم؟
گفت : دست و پايم را مى بُريد و به دارم مى كشيد .
زياد گفت : به خدا سوگند ، كارى مى كنم كه سخنش دروغ درآيد . آزادش بگذاريد .
و چون رشيد خواست بيرون برود ، زياد گفت : به خدا سوگند ، كارى بدتر از آنچه سرورش خبر داده ، نمى توانيم بر سرش بياوريم . دست و پايش را ببُريد و به دارش كشيد .
رشيد گفت : دريغا كه هنوز كار ديگرى مانده كه امير مؤمنان ، خبرش را به من داده و شما هنوز نكرده ايد .
زياد گفت : زبانش را ببُريد .
رشيد گفت : به خدا سوگند ، اكنون خبر امير مؤمنان ، تصديق شد .[۱]
[۱]الإرشاد : ج ۱ ص ۳۲۵ ، إعلام الورى : ج ۲ ص ۳۴۳ ، شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۲۹۴ .
بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت