تحليلى در باره بيعت در سيره نبوى

تحليلى در باره بيعت در سيره نبوى

كلمه «بيعت» از مادّه «بيع» است كه در كنار واژه «بيع»، مصدر و به معناى معاهده و معاقده ، عهد و پيمان ، پذيرش رياست و فرمان بردارى و وفادارى است.

كلمه «بيعت» از مادّه «بيع» است كه در كنار واژه «بيع»، مصدر و به معناى معاهده و معاقده ، عهد و پيمان ، پذيرش رياست و فرمان بردارى و وفادارى است . ابن منظور در اين باره مى گويد :

البَيعَةُ : الصَّفقَةُ عَلى إيجابِ البَيعِ وَ عَلَى المُبايَعَةِ وَ الطّاعَةِ .[۱]

بيعت : كف بر كف ديگرى زدن به نشانه فروختن چيزى يا پيمان بستن و فرمان بردارى از او .

عرب ها هنگام خريد و فروش و براى اعلام قطعى شدن معامله ، دست راست خود را به يكديگر مى زدند و آن را «صفقه» يا «بيعت» مى گفتند . آنها همچنين براى پذيرش رياست حاكم و امير ، به او دست مى دادند و اين عمل، نوعى معامله و داد و ستد محسوب مى شد ، بدين معنا كه بيعت كننده، اطاعت و فرمان بردارى را پذيرفته و بيعت شونده هم به امورى متعهّد مى شود. از اين رو ، اين عمل را نيز «بيعت» مى ناميدند .[۲]

بيعت، پيش از اسلام

بيعت ، يكى از سنّت هاى مهمّ جامعه عرب در دوران جاهليت براى انتخاب و يااعلام وفادارى به حاكم ، رئيس قبيله و فرمانده جنگ بود كه به صورت هاى گوناگون انجام مى گرفت .

از مهم ترين بيعت هاى قبل از اسلام مى توان به بيعت قريش و بنى كنانه با قصىّ بن كلاب براى اخراج خزاعه و بنى بكير از مكّه اشاره كرد .[۳]

بيعت، در قرآن و حديث

مفهوم «بيعت» در قرآن، پنج بار و در سه آيه با صراحت آمده كه همه از باب مفاعله اند .[۴]البتّه يك مورد ديگر نيز از اين باب در قرآن آمده كه همانند ديگر هم خانواده هاى آن، به معناى فروش كالاى بهشت جاويد به اهل ايمان به بهاى دادن جان و مال است :

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَ لَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَـتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِى التَّوْرَلـةِ وَ الاْءِنجِيلِ وَ الْقُرْءَانِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِى بَايَعْتُم بِهِ وَ ذَ لِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ .[۵]

خدا از مؤمنان ، جان ها و مال هايشان را به ازاى اين كه بهشت براى آنان باشد ، خريده است ؛ همان كسانى كه در راه خدا مى جنگند و مى كُشند و كشته مى شوند . [اين] به سان وعده حقّى در تورات و انجيل و قرآن، بر عهده اوست ، و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است ؟ پس به اين معامله اى كه با او كرده ايد، شادمان باشيد ، و اين، همان كاميابى بزرگ است».

بيعت با پيامبر صلى اللّه عليه و آله و يا جانشينان او ، در واقع، بيعت با خداست[۶]و كسى كه با آنان پيمان فرمانبرى بندد ، در حقيقت، پيمان سودمندترين معامله را امضا مى نمايد .[۷]

در قرآن ، تعابير ديگرى چون «عهد»، «عقد» و «ميثاق» نيز كه به معناى مطلق پيمان اند ، گاه در خصوص «بيعت» استفاده گرديده يا به آن، تفسير و يا بر يكى از بيعت هاى دوره پيامبر صلى اللّه عليه و آله تطبيق داده شده است .[۸]

همچنين برخى از آيات، بدون آن كه واژه خاصّى ناظر به «بيعت» در آنها به كار رفته باشد ، از طريق شأن نزول[۹]يا برخى احاديث، به موضوع «بيعت» ارتباط داده شده اند .[۱۰]

بيعت، در سيره پيامبر صلى اللّه عليه و آله

هم زمان با بعثت پيامبر خاتم صلى اللّه عليه و آله و نزول قرآن، سنّت هاى نادرست جاهليت، به وسيله آموزه هاى وحى ، منسوخ گرديدند؛[۱۱]امّا سنّت هاى نيكو مورد تأييد قرار گرفتند . يكى از سنّت هاى نيكوى جاهليت كه با اصلاحات مى توانست در جهت تأمين حقوق مردم مورد بهره بردارى جامعه واقع شود ، سنّت بيعت بوده و به همين جهت مورد تأييد پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله قرار گرفت و در قرآن و سيره نبوى بازتاب يافت ، بيعت هاى دوران حيات پيامبر صلى اللّه عليه و آله عبارت اند از :

۱ . بيعت اسلام

نخستين بيعتى كه با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله صورت گرفت و گسترش آيين اسلام با آن آغاز شد ، بيعت على عليه السلام و خديجه عليها السلام بود . در حديثى آمده كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله به آنها فرمود : «جبرئيل، نزد من است و شما را به بيعت با اسلام فرا مى خواند . پس اسلام آوريد تا سالم بمانيد ، و فرمان بريد تا هدايت شويد» .

و آن دو، در پاسخ گفتند: چنين كنيم و فرمان برداريم، اى پيامبر خدا ![۱۲]

در ادامه اين حديث آمده كه اين نخستين بيعتى كه در سيره نبوى تحقّق يافت، توسّط جبرئيل، «بيعت اسلام» نام گذارى شد . گفتنى است پس از آن، اين اصطلاح براى هر تازه مسلمانى كه با پيامبر صلى اللّه عليه و آله بيعت مى كرد، استفاده مى شده است .[۱۳]

۲ . بيعت عشيره

نخستين بيعت آشكار و رسمى در تاريخ اسلام، «بيعت عشيره» است كه در سال سوم بعثت پس از نزول آيه « وَ أَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ؛[۱۴]و خويشان نزديكت را اندرز ده »در روزى كه «يوم الدار»[۱۵]ناميده شد ، صورت گرفت . در اين روز ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به فرمان الهى، خواستار پذيرش اسلام و بيعت با او از سوى بنى هاشم شد و بر اساس احاديث شيعه و اهل سنّت ، تنها امام على عليه السلام كه كم سن ترين افراد آن خاندان بود ، با پيامبر صلى اللّه عليه و آله بيعت كرد .[۱۶]

۳ . بيعت نخست در عقبه

پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله پس از اعلام رسمى رسالت ، فعّاليت هاى جدّى تبليغى خويش را آغاز كرد . اوج اين فعّاليت، در ايّام حج بود كه مردم از شهرهاى مختلف در مكّه حضور پيدا مى كردند . از جمله در سال يازدهم بعثت ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله با شش تن از قبيله خزرج ـ كه در شهر مدينه ساكن بودند ـ ديدار و آنها را به اسلام دعوت نمود . آنها پس از پذيرفتن اسلام و بازگشت به مدينه، به تبليغ دين اسلام پرداختند . تبليغات پيگير آنها سبب شد كه گروهى از مردم مدينه اسلام را پذيرفتند و در سال دوازدهم بعثت، دوازده نفر از اهل مدينه به مكّه آمدند و در عَقَبه[۱۷]با پيامبر صلى اللّه عليه و آله ملاقات كردندو با ايشان بيعت نمودند و اين چنين، نخستين حركت سياسى براى تشكيل حكومت اسلامى آغاز شد .

اسعد بن زراره و عبادة بن صامت، برجسته ترين چهره ها در اين بيعت بودند . عبادة بن صامت، ماجراى اين بيعت را چنين گزارش مى كند :

كُنتُ فيمَن حَضَرَ العَقَبَةَ الاُولى ، وَ كُنَّا اثنَى عَشَرَ رَجُلاً ، فَبايَعنا رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله عَلى بَيعَةِ النِّساءِ ، وَ ذلِكَ قَبلَ أن يُفتَرَضَ الحَربُ ، عَلى أن لا نُشرِكَ بِاللّهِ شَيئا ، وَ لا نَسرِقَ ، وَ لا نَزنِىَ ، وَ لا نَقتُلَ أولادَنا ، وَ لا نَأتِىَ بِبُهتانٍ نَفتَريهِ بَينَ أيدينا وَ أَرجُلِنا ، وَ لا نَعصِيَهُ فى مَعروفٍ ؛ فَإِن وَفَيتُم فَلَكُمُ الجَنَّةُ ، وَ إن غَشيتُم مِن ذلِكَ شَيئا فَأَمرُكُم إلَى اللّهِ إن شاءَ عَذَّبَكُم وَ إن شاءَ غَفَرَ لَكُم .[۱۸]

من هم با كسانى كه در بيعت اوّل عقبه حضور داشتند ، بودم . ما دوازده مرد بوديم و با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به بيعت زنان، بيعت كرديم[۱۹]ـ و اين در آن زمانى بود كه هنوز جنگ [و جهاد]، واجب نگشته بود ـ ، با اين شروط كه: چيزى را شريك خدا قرار ندهيم ، دزدى نكنيم ، زنا نكنيم ، فرزندانمان را نكشيم ، بچّه هاى نامشروعى را كه پس انداخته ايم، به ديگرى نسبت ندهيم ، و در كار نيك از او (پيامبر صلى اللّه عليه و آله ) نافرمانى نكنيم . [و پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود :] اگر به اين شرط ها عمل كرديد، بهشت براى شما خواهد بود ، و اگر چيزى از اين كارها را مرتكب شديد، سر و كارتان با خداست . اگر خواست، عذابتان مى كند و اگر خواست، شما را مى بخشد .

اين بيعت ، در اصطلاح سيره نويسان، «بيعة النساء» نيز ناميده مى شود ؛ زيرا پيامبر صلى اللّه عليه و آله در فتح مكّه از زنان نيز با همين شروط، بيعت گرفت .

۴ . بيعت دوم در عقبه

نخستين بيعت كنندگان با پيامبر در عَقَبه، پس از بازگشت به مدينه، نامه اى بهپيامبر صلى اللّه عليه و آله نوشتند و از ايشان مُبلّغى درخواست كردند كه به آنها قرآن بياموزد. پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، مصعب بن عمير را فرستاد و وى در مدّتى كوتاه توانست شمار قابل توجّهى از مردم مدينه را مسلمان كند . آنان در سال بعد، يعنى سال سيزدهم بعثت، ۷۳ مرد و دو زن[۲۰]را در ايّام حج به مكّه فرستادند و در عقبه ـ همان مكانى كه سال قبل با پيامبر صلى اللّه عليه و آله در آن جا بيعت كرده بودند ـ ، مجدّدا با ايشان بيعت كردند؛ امّا اين بار، محتواى پيمان آنان ، آغاز يك حركت سياسى و نظامى بود . به گزارش جابر ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله از آنها خواست كه با شرايطى با وى بيعت كنند و فرمود :

تُبايِعونى عَلَى السَّمعِ وَ الطّاعَةِ فِى النَّشاطِ وَ الكَسَلِ ، وَ النَّفَقَةِ فِى العُسرِ وَ اليُسرِ ، وَ عَلَى الأَمرِ بِالمَعروفِ وَ النَّهىِ عَنِ المُنكَرِ ، وَ أن تَقولوا فِى اللّهِ لا تَخافونَ فِى اللّهِ لَومَةَ لائِمٍ ، وَ عَلى أن تَنصُرونى فَتَمنَعونى إذا قَدِمتُ عَلَيكُم ، مِمّا تَمنَعونَ مِنهُ أنفُسَكُم وَ أَزواجَكُم وَ أَبناءَكُم ؛ وَ لَكُمُ الجَنَّةُ .[۲۱]

با من بيعت مى كنيد بر اين كه در نيرومندى و سستى، از من حرف شنوى و فرمان بردارى كنيد ، و در تنگ دستى و گشايش، انفاق نماييد ، و امر به معروف و نهى از منكر كنيد ، و از بهر خدا بگوييد و از سرزنش هيچ سرزنشگرى بيم مداريد ، و چون به ميان شما آمدم، مرا حمايت كنيد، آن چنان كه از خودتان و زنان و فرزندانتان حمايت مى كنيد . در اين صورت، بهشت براى شما خواهد بود .

جابر مى گويد : پس از سخنان پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، ما از جا بر خاستيم و با ايشان بيعت كرديم .

اين بيعت ، زمينه ساز هجرت پيامبر صلى اللّه عليه و آله به مدينه گرديد . بر اساس گفته شمارى از مفسّران، آيه هفتم از سوره مائده و آيه پانزدهم از سوره احزاب، به اين بيعت، اشاره دارد .[۲۲]

۵ . بيعت رضا

پس از هجرت پيامبر صلى اللّه عليه و آله به مدينه ، در سال دوم هجرى و پيش از جنگ بدر ـ كه نخستين درگيرى مسلمانان با كفّار قريش بود ـ ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله هنگام حركت به سوى دشمن، از مسلمانان بيعت گرفت . اين بيعت ، در حديثى از امام صادق عليه السلام ، «بيعة الرضا» ناميده شده است . متن حديث، چنين است :

لَمّا هاجَرَ النَّبِىُّ صلى اللّه عليه و آله إلَى المَدينَةِ ... وَ حَضَرَ خُروجُهُ إلى بَدرٍ دَعَا النّاسَ إلَى البَيعَةِ فَبايَعَ كُلَّهُم عَلَى السَّمعِ وَ الطّاعَةِ .[۲۳]

پيامبر صلى اللّه عليه و آله چون به مدينه هجرت كرد ... و هنگام خارج شدنش به سوى بدر رسيد ، مردم را به بيعت فرا خواند . آنان همگى به حرف شنوى و فرمان بردارى، بيعت كردند .

۶ . بيعت رضوان

اين بيعت در سال ششم هجرى در حديبيّه ،[۲۴]در سفرى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله همراه جمعى از مسلمانان براى انجام مناسك عمره رفته بود، انجام گرفت . در پى جلوگيرى مشركان از ورود مسلمانان به مكّه، پيامبر صلى اللّه عليه و آله ياران همراه خود را به اين بيعت فرا خواند . تعداد مسلمانان همراه پيامبر صلى اللّه عليه و آله در اين سفر، از ۱۲۰۰ نفر تا ۱۵۲۵ نفر، گزارش شده است .[۲۵]

بر پايه برخى از گزارش ها ، موضوع اين بيعت ، مقاومت تا سر حدّ مرگ و در برخى ، فرار نكردن در نبرد، ذكر شده است كه به نظر مى رسد تعارضى ميان آنها نيست و مقصود، به كارگيرى همه توان در مبارزه با دشمن است .

گفتنى است كه اين بيعت ، دو نام دارد : يكى «بيعت رضوان»؛ زيرا خداوندمتعال، از كسانى كه در اين پيمان شركت كرده اند، اظهار رضايت كرده ، و ديگرى ، «بيعت شجره»؛ زيرا اين بيعت در زير درخت، صورت گرفته است .

بر اساس منابع شيعه، نخستين كسى كه در اين پيمان با پيامبر صلى اللّه عليه و آله بيعت كرد، امام على عليه السلام بود؛[۲۶]امّا برخى از منابع اهل سنّت، نخستين بيعت كننده را ابو سنان اسدى دانسته اند .[۲۷]

۷ . بيعت پيروزى

پيامبر صلى اللّه عليه و آله پس از فتح مكّه در سال هشتم هجرى ، افزون بر مردان با زنان نيز بيعت نمود؛ امّا مُفاد و چگونگى بيعت مردان با زنان، متفاوت بود . در برخى از احاديث آمده كه مُفاد بيعت مردان ، «فرمانبرى از خدا و پيامبر در حدّ توان» بوده و در برخى، مُفاد آن، «اسلام ، ايمان و جهاد» و در برخى ديگر، «اسلام و شهادت» ذكر شده است . بنا بر اين ، مى توان گفت : موادّ پيمانى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله با مردان داشته، متفاوت بوده است ؛ امّا موادّ بيعت زنان، همان است كه در آيه ۱۲ از سوره ممتحنه آمده است ، يعنى : «دورى از شرك» ، «پرهيز از دزدى و فحشا» و «مخالفت نكردن با پيامبر در كارهاى نيك» .

۸ . بيعت جن

در شمارى از منابع حديثى،[۲۸]بيعت جن با پيامبر صلى اللّه عليه و آله در مسجد احزاب[۲۹]نيز گزارش شده است ؛ امّا از خصوصيات آن، اطّلاعى در دست نيست .

۹ . بيعت غدير

آخرين بيعت در سيره پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، بيعت مسلمانان با امام على عليه السلام در روز هجدهم ذى حجّه سال دهم هجرى در محلّى به نام غدير خُم بود.[۳۰]در اين روز، پيامبر صلى اللّه عليه و آله امام على عليه السلام را به عنوان جانشين پس از خود به مسلمانان معرّفى كرد و از آنان خواست كه با او بيعت كنند.[۳۱]افزون بر اين ، به آنان دستور داد كه به عنوان رهبر آينده خود بر او سلام نمايند .

اركان بيعت

ماهيت بيعت ، نوعى معاهده و قرارداد دو سويه ميان بيعت كننده و بيعت پذير است . بر اين اساس ، بيعت، داراى سه ركن اساسى است : بيعت كننده (مردم)، بيعت پذير (رهبر)، پيمانِ فرمانبرى (شروط بيعت) .

بنا بر اين ، محتواى بيعت ، طبق شرايطى كه در پيمان[۳۲]ذكر مى شود، مى تواند متفاوت باشد .

شروط بيعت

يكى از مسائل مهم در بيعت با رهبران سياسى ، تناسب شروط بيعت با مقتضيات زمان و نيازهاى مادّى و معنوى جوامع مختلف است . بدين جهت ، رهبرى در جلب آراى مردم، موفّق است كه زمان شناس ، جامعه شناس و روان شناس باشد .

بررسى شروطى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله در مقاطع مختلف رهبرى خود با پيروان خويش مطرح مى نمود،[۳۳]به روشنى نشان مى دهد كه آن بزرگوار، با اتّكا به وحى وروشن بينى الهى خود ، به مقتضاى زمان بيعت و قلّت و كثرت هواداران و خصوصيات جسمى ، روحى و خانوادگىِ شخص بيعت كننده ، شرايط متفاوتى را براى اين معاهده پيشنهاد مى فرمود و بدين سان، به بهترين وجه ، مردم معاصر خود را رهبرى مى كرد . از اين رو ، سيره سياسى ايشان در اين باره، درس بزرگى براى رهبران سياسى جوامع اسلامى است .

وفا به بيعت

با توجّه به آنچه در بيان ماهيت «بيعت» بِدان اشاره شد ، بيعت، نوعى عقد (پيمان شرعى) است و مشمولِ قانون كلّى: « أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ »[۳۴]است و بر اين اساس، وفا به بيعت امام عادل، واجب[۳۵]و شكستن آن، حرام و بلكه از گناهان كبيره است،[۳۶]مگر آن كه بيعت پذير، اجازه فسخ بيعت دهد،[۳۷]يا بيعت كننده، ضمن بيعت، مجاز بودن به فسخ بيعت را شرط كند ، چنان كه در ماجراى عاشورا ، هر دو مورد، مصداق پيدا كرد .[۳۸]همين وفادارى،در خصوص بيعت پذير نيز الزامى و عمل كردن او به شروط بيعت، واجب و نقض اين شروط توسط وى حرام است.

چگونگى بيعت

با تأمّل در احاديثى كه كيفيت بيعت مسلمانان را با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بيان كرده اند،[۳۹]مى توان گفت كه چگونگى بيعت گرفتن در نظام اسلامى ، بستگى به سنّت و فرهنگ جامعه در انعقاد اين پيمان دارد ، مشروط به اين كه سنّت مردم با احكام قطعى اسلامدر تضاد نباشد . از اين رو ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در بيعت با مردان، همان سنّت متداول آن دوران را پذيرفت؛ ولى در مورد بيعت با زنان ، با مصافحه آنها از روى لباس با پيامبر صلى اللّه عليه و آله يا دستْ فرو بُردنشان در آبى كه ايشان دست خود را در آن فرو برده بود و يا با گفتن سخنى از جانب آنها ، با آنان بيعت نمود .

بنا بر اين ، همچنان كه امام خمينى رحمه اللّه نيز تصريح نموده است ،[۴۰]در عصر حاضر كه سنّت هاى گذشته در ارتباط با بيعت با رهبر، منسوخ گرديده اند ، اين پيمان مى تواند از طريق همه پُرسى ها، يا صندوق هاى رأى و يا از طريق نمايندگان مردم ، منعقد شود و احكام بيعت بر آن مترتّب گردد .

تفاوت بيعت و رأى

پيش از اين ، توضيح داديم كه بيعت ، عقد و پيمان ولايت است . بنابر اين، رأى دادن در انتخابات ، اعم از بيعت است ؛ زيرا رأى دادن ـ همان طور كه اشاره شد ـ مى تواند به معناى بيعت و پيمان ولايت باشد ـ چنان كه در انتخاب رهبر در جمهورى اسلامى بدين معناست ـ و مى تواند به معناى پيمان وكالت يا يكى ديگر از پيمان هاى شرعى باشد ، مانند : رأى دادن در انتخابات مجلس شوراى اسلامى . بنا بر اين، آنچه برخى تصوّر كرده اند كه رأى دادن مطلقا نوعى توكيل است،[۴۱]به نظر، صحيح نمى رسد .

شايان ذكر است كه نمايندگى يا وكالت مجلس شوراى اسلامى ، نيز نوعى ولايت است ، و در اين گونه موارد ، معناى فقهى وكالت ، مراد نيست .


[۱]لسان العرب : ج ۸ ص ۲۶ مادّه «بيع» .

[۲]ر . ك : دائرة المعارف قرآن كريم : ج ۶ ص ۴۰۷ ـ ۴۰۸ ، مقدّمه ابن خلدون : ص ۲۰۹ ، دائرة المعارف جهان اسلام : ج ۵ مدخل «بيعت» ، دائرة المعارف بزرگ اسلامى : ج ۱۳ مدخل «بيعت» .

[۳]ر . ك : دانش نامه جهان اسلام : مدخل «بيعت» .

[۴]فتح : آيه ۱۰ و ۱۸ ، ممتحنه : آيه ۱۲ .

[۵]توبه : آيه ۱۱۱ .

[۶]فتح : آيه ۱۰ .

[۷]ر.ك: فتح: آيه ۱۰ و ۱۸، توبه: آيه ۱۱۱.

[۸]ر . ك : نحل : آيه ۹۵ ، مائده : آيه ۷ و ۱۴ .

[۹]ر . ك : مائده : آيه ۶۷ .

[۱۰]ر . ك : دائرة المعارف قرآن كريم : ج ۶ ص ۳۰۹ .

[۱۱]ر.ك: دانش نامه عقايد اسلامى: ج۲ ص۱۳۵ (معرفت شناسى/بخش سوم/فصل پنجم: جاهليت نخست).

[۱۲]ر.ك: دانش نامه قرآن و حديث : ج ۱۶ ص ۳۶۳ ح ۱ .

[۱۳]ر . ك : دانش نامه قرآن و حديث : ج ۱۶ ص ۳۶۵ ح ۲ .

[۱۴]شعرا : آيه ۲۱۴ .

[۱۵]از آن جا كه اين بيعت در خانه ابو طالب اتّفاق افتاد، به آن روز ، «يوم الدار (واقعه خانه)» گفته شده است .

[۱۶]ر.ك: ص ۲۵۳ (سياست پيامبر صلى اللّه عليه و آله در تأسيس حكومت و تداوم آن / دعوت از خاندان) .

[۱۷]گردنه اى نزديك مِنا در مكّه در كنار جمره عقبه كه اكنون به صورت مسجدى متروك، مورد بازديد قرار مى گيرد .

[۱۸]ص ۲۶۰ ح ۳۹۵۶ .

[۱۹]يعنى بيعت بدون شرط جنگ و با همان شرايطى كه زنان با پيامبر صلى اللّه عليه و آله بيعت كردند (ر.ك: ممتحنه: آيه ۱۲).

[۲۰]ر.ك: ص ۲۸۱ ح ۳۹۶۴ .

[۲۱]ر.ك: ص ۲۷۲ ح ۳۹۶۱ .

[۲۲]ر.ك: ص ۲۷۱ پانوشت ۱ و ۲۷۲ پانوشت ۱ .

[۲۳]ر . ك : ص ۲۹۴ ح ۳۹۷۲ .

[۲۴]نام مكانى در دو فرسنگى مكّه ، و برخى در نُه ميلى مكّه گفته اند . و آن نام چاهى يا درختى خميده است كه در آن جا بوده و غزوه حديبيّه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در آن جا روى داد (لغت نامه دهخدا: واژه «حديبيّه») .

[۲۵]ر . ك : دانش نامه قرآن و حديث : ج ۱۶ ص ۴۲۷ (شمار مسلمانان در بيعت رضوان) .

[۲۶]ر.ك: دانش نامه قرآن و حديث : ج ۱۶ ص ۴۲۱ (نخستين كسى كه در زير درخت با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بيعت كرد) .

[۲۷]الطبقات الكبرى : ج ۲ ص ۱۰۰ ، المصنّف، ابن ابى شيبه : ج ۸ ص ۵۸۹ .

[۲۸]ر . ك : دانش نامه قرآن و حديث : ج ۱۶ ص ۴۲۱ ح ۳۲ .

[۲۹]مسجد احزاب، مسجدى است كه در زمان پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بنا شده و اسم ديگرش، مسجد فتح است و در بالاى كوه سلع قرار دارد و آن، جايى است كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله در جنگ خندق در آن جا دعا خوانده است (ر . ك : معجم البلدان : ج ۱ ص ۱۱۱ ، البداية و النهاية : ج ۴ ص ۱۲۷ ، مجمع الزوائد : ج ۴ ص ۱۲ ، المصنّف، ابن ابى شيبه : ج ۷ ص ۱۴۶ ، الطبقات الكبرى : ج ۲ ص ۷۳ ، إمتاع الأسماع : ج ۹ ص ۲۷۵ و ...) .

[۳۰]ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۲ ص ۲۱۷ (بخش سوم/ فصل دهم : حديث غدير) .

[۳۱]ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۲ ص ۲۷۱ (بخش سوم/ فصل دهم : حديث غدير / سلام رهبرى) .

[۳۲]اين پيمان ، امروزه ، تفصيل پيدا كرده است و «قانون اساسى» ناميده مى شود .

[۳۳]ر . ك : ص ۲۹۱ (شرط هاى بيعت دوم عقبه) وص ۳۰۷ (شرط هاى بيعت رضوان) وص ۳۰۹ (بيعت فتح / شرط هاى بيعت مردان) وص ۳۱۱ (شرط هاى بيعت زنان) .

[۳۴]مائده : آيه ۱ «به پيمان هاى خود ، وفادار (پايبند) باشيد» .

[۳۵]ر.ك: دانش نامه قرآن و حديث : ج ۱۶ ص ۵۰۹ (بيعت / فصل نهم : احكام بيعت/ پايبندى به بيعت) .

[۳۶]ر.ك: دانش نامه قرآن و حديث : ج ۱۶ ص ۵۱۹ (بيعت/ فصل نهم : احكام بيعت / شكستن بيعت) .

[۳۷]ر . ك : دانش نامه قرآن و حديث : ج ۱۶ ص ۵۲۵ (بيعت/ فصل نهم : احكام بيعت/ فسخ بيعت) .

[۳۸]ر.ك: دانش نامه قرآن و حديث : ج ۱۶ ص ۵۲۷ ح۱۶۱ .

[۳۹]ر.ك: دانش نامه قرآن و حديث : ج ۱۶ ص ۴۷۱ (بيعت/ فصل هشتم : اقسام بيعت) .

[۴۰]ر . ك : صحيفه امام: ج ۲۰ ص ۴۵۹ (پاسخ امام خمينى به استفتاى رسمى نمايندگان ايشان در دبيرخانه مركزى ائمّه جمعه) .

[۴۱]ر . ك : تفسير نمونه : ج ۲۲ ص ۷۱ ـ ۷۲ .