385 - بخل ورزیدن در عمر

و اكفِني ما يَشغَلُنِي الاهتِمامُ بهِ‏.[۱]

در جلسه قبل دو نکته در رابطه با این فراز نورانی بیان شد. نکته‌سوم در این­باره تلاش برای استفاده نیکو از وقت است. اینکه از خدا می­خواهیم از آنچه که اهتمام به آن مشغولم می‌سازد،‌مرا کفایت کن، به این معنا است که کاری کن تمام وقتم صرف اموری بشود که برای من ضرورت دارد و در جهت فلسفه آفرینشم قرار دارد، نه اینکه مشغول کارهای غیر مهم شوم و از کارهای مهم باز بمانم.
انسان باید نهایت بهره را از عمرش ببرد. در روایتی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل شده که خطاب به ابوذر می‌فرماید:
يا أبا ذَر كُنْ عَلى عُمرِكَ أشَحَّ مِنكَ عَلى دِرهَمِكَ و دينارِكَ.[۲]
اى ابوذر ! بر عمر خود، بخيل‏تر و حريص‏تر باش تا بر درهم و دينارت. همان­طور که انسان وقتی می­خواهد پولش را خرج کند، دقت می­کند که در مسیری صرف کند که اهمیت بیشتری دارد، در مورد عمر نیز نه تنها باید چنین باشد و بلکه نسبت به مصرف عمر اهمیت بیشتری بدهد و عمر خود را جز در اموری که برای او نافع است هزینه نکند .
خدا رحمت کند آیت الله مشکینی را، صرفه‌جویی در وقت را از ایشان یاد گرفتم . در سال ۱۳۴۵ زمانی که ایشان به خاطر تحت تعقیب بودنشان از طرف ساواک، در نجف ساکن بودند، از کمترین فرصت­ها بهره می­بردند. در آن هوای گرم نجف، طلبه­ها در شط کوفه شنا می­کردند، ما هم با ایشان همراه آنها می­رفتیم، همین که فرصتی پیدا می­شد، در عین اینکه از هوای آنجا استفاده می­کردند، شروع به مطالعه یا نوشتن می­کردند و از وقت­شان بهره می­بردند.
بنا بر این، بخل داشتن نسبت به عمر، مسئله مهمی است که می­توان از این فراز نورانی آن را برداشت کرد.
نکته چهارم اولویت بندی در کارهاست . انسان باید وقتش را صرف کاری کند که اولویت بیشتری دارد.
گاه انسان مشغول کارهایی می­شود که وقت انسان را می­گیرد اما فایده چندانی ندارد، به این معنا که در جهت فلسفه خلقت انسان نیست؛ لذا در این فراز نورانی از خدا می­خواهیم چنین کارهایی را از دوش ما بردارد.
در روایتی از امیر المؤمنین علی علیه السلام اینچنین نقل شده است:
مَنِ اشتَغَلَ بِغَيرِ المُهِمِّ ضَيَّعَ الأهَمَّ.[۳]
هر كس به چيزى كه مهم نيست بپردازد، آنچه را كه اهميت بيشترى دارد، از دست مى‏دهد.
بنا بر این، باید تلاش کنیم در تمام کارها اولیت­بندی را رعایت کنیم، در تحصیل، تدریس، مطالعه، نوشتن و حتی در تفریح کردن.


[۱]. الصحيفة السجّاديّة: الدعاء ۲۰.
[۲]. الأمالي للطوسي: ص ۵۲۷ ح ۱۱۶۲.
[۳]. غرر الحكم، تمیمی آمدی، ح ۸۶۰۷.