015 ـ و امناء الرحمن

وَ اُمَناءَ الرَّحْمنِ .

و امانتداران [خداى] مهربان ...

توضيح واژه ها

اُمَناء : جمع «امين» ، به معناى امانتدار ، رازدار .[۱]

الرَّحْمن : در لغت ، به معناى مهربان است و در اصطلاح ، از نام هاى خداوند است كه به رحمت عامّ خداوند ، اشاره دارد .[۲]

شرح

واژه «امانت» عربى ، در زبان فارسى بسيار پُركاربرد است . اطمينان و اعتماد ، در واژه امانت ، نهفته است و به كسى كه مورد اطمينان ديگران است و نگاهبان اسرار و اشياى ارزشمند آنان است ، «امين» مى گويند . امانتدارى ، در نزد همگان ، صرف نظر از دين و ملّيت ، گرامى و ارجمند است . پيام آور رحمت ، پيش از بعثت ، به «محمّدِ امين» ، نام بُردار بود و حتّى قريشيان ، دشمنان سرسخت او ، نتوانستند خصلت نيكوى امانتدارى او را ناديده انگارند و همواره ، او را امين مى دانستند . اهل بيت گرامى او نيز در «زيارت جامعه» ، امانتداران خداى رحمان ، معرّفى شده اند . به راستى ، خداوند ، كدامين امانت را در اختيار امامان عليهم السلام نهاده و آنان را به عنوان «امانتدار» برگزيده است ؟

معناى امانت الهى

عالمان دينى ، با الهام از احاديث ، امانت الهى را با معانى گوناگونى تبيين فرموده اند كه شمارى از آن معانى ، چنين است :

۱ . امامت ؛

۲ . اسرار و حقايقى كه ويژه امامان است و ديگران ، از آن بى بهره اند ؛

۳ . حقوق مردم ؛

۴ . حكومت و مسئوليت ؛

۵ . مطلق امانت .

هيچ يك از معانى ياد شده ، تمام معناىِ امانت الهى نيست ؛ بلكه نمونه هايى از امانت را بازگو مى كنند . بعضى از معانى ياد شده ، مانند حكومت و مسئوليت ، با معناى حقوق مردم ، همپوشىِ كامل دارند . براى تبيين دقيق تر ، واژه امانت را در قرآن و حديث ، بررسى مى نماييم .

امانت ، در قرآن

امانت و مشتقّات آن در قرآن كريم ، ۲۱ بار تكرار شده است . در آيه ۵۸ سوره نساء آمده است :

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَـنَـتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ . همانا خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش باز گردانيد و چون ميان مردم داورى مى كنيد ، به عدالتْ داورى كنيد» .

فرمان الهى ، پاسدارى از امانت ها و سپردن آن به شايستگان است . مرحوم امين الإسلام طَبرِسى ، صاحب تفسير مجمع البيان ، در معناى آيه ياد شده ، دو نظريه را مطرح مى كند : نخست ، آن كه مراد از امانت ، مطلقِ امانت است و هر گونه امانت مالى ، الهى و غير الهى را بايد به اهلش وا گذارد و از خيانت در آن ، پرهيز كرد .

دومين معناى امانت ، حقوق مردم است و اين آيه ، خطاب به زمامداران است كه حقوق مردم را در جامعه اسلامى ، امانت الهى بدانند و در پاسداشت آن بكوشند و از تجاوز به حقوق شهروندان بپرهيزند .

مرحوم طبرسى ، معناى دوم را ترجيح مى دهد و اعتقاد دارد كه در آيه ياد شده ، زمامداران به رعايت حقوق مردم ، سفارش شده اند و در آيه بعد ، مردم را به رعايت حقوق زمامداران ، فرا خوانده است ؛ زيرا مى فرمايد :

«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الْأَمْرِ مِنكُمْ .[۳]اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! از خداوند و پيامبر و اختياردارانتان ، كه از شمايند ، فرمان ببريد» .

به ديگر سخن ، حق ، رابطه اى دوسويه است و اگر فرمان الهى ، اطاعت از زمامداران جامعه اسلامى است ، پيش از آن بر عهده امامان است كه حقوق مردمان را ارج نهند . زيباتر آن كه پيش از آن كه حقّ حاكم اسلامى بيان شود ، حقوق مردم تبيين شده است ؛ زيرا در ابتدا به حاكمان مى فرمايد : «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَـنَـتِ إِلَى أَهْلِهَا» و سپس به مردم مى فرمايد : «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الْأَمْرِ مِنكُمْ» .[۴]

بنا بر عقيده شيعه ، هر حاكمى كه بر جامعه اسلامى مسلّط شود ، «اولو الأمر» نيست ؛ بلكه علم و عدالت ، از شرايط ضرور براى زمامداران است و بر همين اساس ، اولو الأمر ، امامان معصوم عليهم السلام هستند و زمامدارى جامعه اسلامى ، حقّ آنان است و در دوران غيبت ولى عصر (عج) ، فقيه عدالت پيشه اى كه به تقوا نام بُردار است ، به عنوان ولىّ فقيه ، جانشين معصوم خواهد بود كه رعايت حقوق مردم را وظيفه قرآنى خويش مى داند و در پاسدارى از حقوق مردمان ، كوتاهى نخواهد كرد .

معلّى بن خُنَيس ، از امام صادق عليه السلام در باره آيه «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَـنَـتِ إِلَى أَهْلِهَا» مى پرسد . امام عليه السلام مى فرمايد :

عَلَى الإمامِ أن يَدفَعَ مَا عِندَهُ إلَى الإمامِ الّذى بَعدَهُ ، وَ اُمِرَتِ الأئمَّةُ أن يَحكُمُوا بِالعَدلِ وَ اُمِرَ النّاسُ أن يَتَّبِعُوهُم .[۵]امام ، بايد آنچه را كه نزد اوست ، به امام پس از خود ، واگذار نمايد . نيز به امامان دستور داده شده است كه به عدالت ، رفتار كنند و به مردم ، دستور داده شده است كه از امامان خود ، پيروى نمايند .

امام ، با توضيح خويش ، مهم ترين نكات محورى در آيه را تبيين فرموده است كه : پيشوايان ، بايد به عدالت ، رفتار كنند و مردم هم بايد از عدالت پيشگان ، پيروى نمايند .

امانتِ امامت

علّامه مجلسى رحمه الله ، در كتاب گران سنگ بحار الأنوار مى نويسد :

إنَّ الأمانَةَ فِى القُرآن الإمامَة . امانت در قرآن ، امامت است .[۶]

ايشان ، سپس رواياتى را در اين باره ، گرد آورده است . بنا بر اين ، مراد از واژه «امانت» ، همان ، امامت است . از سوى ديگر ، در روايات ، امامت و مسئوليت امّت اسلامى ، امانتى است كه از سوى خداوند به بندگان شايسته اش عطا شده است . امير مؤمنان عليه السلام ، در نامه اى عتاب آلود به اشعث بن قيس ، فرماندار آذربايجان ، فرمان روايى را حرفه و لقمه اى دندانگير نمى داند و مى نويسد :

إنَّ عَمَلَكَ لَيسَ لَكَ بِطُعمَةٍ وَ لكنَّهُ فى عُنُقِكَ أمانَةٌ وَ أنتَ مُستَرعَىً لِمَن فَوقَكَ لَيسَ لَكَ أن تَفتاتَ فى رَعِيَّةٍ وَ لا تُخاطِرَ إلّا بِوَثِيقَةٍ وَ فى يَدَيك مالٌ مِن مالِ اللّهِ عز و جل وَ أنتَ مِن خُزّانِهِ حَتّى تُسَلِّمَهُ اِلَىَّ .[۷]كارى كه بر عهده توست ، طعمه تو نيست ؛ بلكه امانتى بر گردن توست و تو بايد پاسخگوى بالادستِ خود باشى . تو را نرسد كه خودسرانه ، به مردم فرمان دهى و در كارهاى دشوار ، بدون دستور ، عمل كنى . در دستان تو ، مالى از اموال خداوند عز و جل است و تو ، خزانه دار آن هستى تا آن را به من ، تسليم كنى .

امام عليه السلام در نامه خويش ، حاكم را امينِ پاسخگويى مى داند كه بايد چونان خزانه دارى ، نگهبان بيت المال باشد . على عليه السلام ، در پايان نامه ، جمله اى مى نويسد كه نشانگر ادبِ امامت و درس فروتنى براى مسئولان حكومت اسلامى است . ايشان مى نويسد :

لَعَلّى ألّا أكونَ شَرَّ وُلاتِكَ لَكَ .[۸]اميدوارم براى تو ، بدترينِ زمامداران نباشم .

يكى از كارگزاران مولا عليه السلام ، اعتماد ايشان را ناديده گرفت و ثروتِ بسيارى را از بيت المال ، به يغما بُرد و گريخت . امام عليه السلام در نامه اى به آن كارگزار ـ كه بازتاب سوز دلِ اوست ـ ، به صراحت ، امامت را امانت الهى دانسته و مسئولان حكومتى اش را شريك امانت خداوندى معرّفى كرده ، مى نويسد :

أمّا بَعدُ فَإنّى كُنتُ أَشرَكتُكَ فِى أمانَتِي وَ جَعَلتُكَ شِعَارِي وَ بِطَانَتِي وَ لَم يَكن رَجُلٌ مِن أهلِى أَوثَقَ مِنكَ فِى نَفسِى لِمُواساتِي وَ مُوَازَرَتِي وَ أداءِ الأمانَةِ إلَىَّ ... . فَلَمّا أمْكَنَتْكَ الشِّدَّةُ فِي خِيانَةِ الاُمَّةِ أسْرَعتَ الكَرَّةَ وَ عَاجَلتَ الوَثبَةَ وَ اختَطَفتَ مَا قَدَرْتَ عَلَيهِ مِنْ أموالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأرامِلِهِمْ وَ أيْتامِهِمُ اخْتِطافَ الذِّئبِ الأَزَلِّ دَامِيَةَ الْمِعزَى الْكَسِيرَةَ .[۹]تو را در امانت خود ، شريك كردم و يار و همراز خود شمردم و هيچ يك از افراد خاندان من ، در غمخوارى و يارى و امانتدارى در نزد من ، همانند تو نبود ... . چون مجال بيشتر در خيانت به امّت به دستت افتاد ، شتابان ، حمله نمودى و تند ، برجَستى و هر چه برايت ميسّر بود ، از اموالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نهاده بودند ، برگرفتى و رُبودى ، آن سان كه گرگ تيزچنگ ، بزِ مجروح را مى رُبايد . چنان كه از نامه امام عليه السلام برمى آيد ، فرد مورد نظر ، از نزديكان ايشان بوده است و برخى ، او را پسرعموى امام عليه السلام دانسته اند . امام عليه السلام نيز با اين كه وى را از خردمندان مى شمرده ، ولى با اين همه ، خيانت در امانت را نمى پذيرد و از او مى خواهد كه اموال مردم را باز گردانَد و مى نويسد :

وَارْدُد إلى هؤلاءِ القَوم أموالَهُم فَاِنَّكَ إن لَم تَفعَل ثُمَّ اَمكَنَنِى اللّهُ مِنكَ لَاُعذِرَنَّ إلى اللّهِ فيكَ وَلَاَضرِبَنَّكَ بِسَيفى الَّذِى ما ضَرَبتُ بِهِ اَحَدَا إلّا دَخَلَ النّارَ وَ وَاللّهِ لَو أَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَينَ فَعَلَا مِثلَ الّذى فَعَلتَ ما كانَت لَهُما عِندى هَوادَةٌ وَلا ظَفِرا مِنّى بِاِرادَةٍ حَتّى آخُذَ الحَقَّ مِنهُما اُزيحَ الباطِلَ عَن مَظلَمَتِهِما![۱۰]اموال اين قوم را به آنان ، باز گردان كه اگر چنين نكنى و خداوند ، مرا بر تو پيروزى دهد ، با تو كارى خواهم كرد كه در نزد خداوند ، عذر من باشد : با اين شمشير ـ كه به هر كس با آن ضربتى زده ام ، او را به دوزخ فرستاده ام ـ ، تو را خواهم زد ! به خدا سوگند ، اگر از حسن و حسين [ نيز ]چنين عملى سر مى زد ، نه با ايشان مدارا و مصالحه مى نمودم ، نه هيچ يك از خواهش هايشان را بر مى آوردم ، تا آن گاه كه حق را از ايشان مى ستاندم و باطلى را كه از ستمِ ايشان پا گرفته است ، مى زُدودم .

اين سخنان تند ، از انسان رئوفى است كه دلْ آزردگى زنى يهودى ، او را اندوهگين مى سازد ؛ امّا امانتدارى الهى ، وى را بر نزديكانش نيز مى شورانَد ، و اين ، ترجمانِ «اُمَناءُ الرَّحْمن» است كه امامان عليهم السلام ، به آن ، مفتخرند و مولا على عليه السلام نمونه برجسته آن است .


[۱]«الأمين : المؤتمن على الشَّى ء» (مجمع البحرين ، ج ۶ ، ص ۲۰۷) .

[۲]«الرَّحمن الرَّحيم : إسمان مشتقّان من الرَّحمة و رحمة اللّه وَسِعت كلّ شى ء» (العين ، ج ۳ ، ص ۲۲۴) .

[۳]سوره نساء ، آيه ۵۹ .

[۴]ر . ك : مجمع البيان ، ج ۳ ، ص ۹۸ و ۹۹ .

[۵]كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج ۳ ، ص ۳ ، ح ۳۲۱۷ ؛ الكافى ، ج ۱ ، ص ۲۷۷ ، ح ۴ .

[۶]بحار الأنوار ، ج ۲۳ ، ص ۲۷۳ .

[۷]نهج البلاغة ، نامه ۵ .

[۸]همان جا .

[۹]همان ، نامه ۴۱ .

[۱۰]همان جا .

  • و امناء الرحمن (دانلود)

  • و امناء الرحمن (دانلود)