كسانى كه در زمره «اهل بيت» به شمار آمده اند

پرسش :

چه كسانى در زمره «اهل بيت» به شمار آمده اند؟



پاسخ :

ابو ذر غِفارى

در باره نام ابو ذر ، اختلاف زيادى وجود دارد ؛ امّا بيشتر به نام جندب بن جناده از او ياد شده است كه به نظر مى رسد از ساير نام ها درست تر باشد . نام هاى ديگرى كه براى ابو ذر گفته شده ، عبارت اند از : برير بن عبد اللّه ، برير بن جناده ، برير بن عشرقه ، جندب بن عبد اللّه و جندب بن سكن ؛ ليكن آنچه بدان شهرت يافته ، همان جندب بن جنادة بن قيس غفارى است .

ابو ذر از بزرگان و فضلاى صحابه است كه خيلى زود به اسلام گرويد ، در زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله هنوز در مكّه بود و اسلام ، روزهاى آغازين خود را سپرى مى كرد . او چهارمين و به قولى پنجمين نفرى بود كه اسلام آورد و نخستين كسى بود كه به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سلام و تحيّت اسلامى گفت . ابو ذر پس از آن كه مسلمان شد ، به ميان قوم و قبيله خود باز گشت و تا زمان هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله در سرزمين مردم خود، باقى ماند. او پس از جنگ بدر و اُحد و خندق به مدينه نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و تا زمان رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله همراه ايشان بود . ابو ذر ، سه سال قبل از مبعوث شدن پيامبر صلى الله عليه و آله به پرستش خداى يگانه روى آورده بود . او با پيامبر صلى الله عليه و آله بر سر اين نكته بيعت كرد و قول داد كه در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنشگرى نهراسد و همواره حقيقت را بگويد ، اگر چه تلخ باشد .

در باره ابو ذر ، فضايل بسيارى نقل و روايت شده است . از جمله عبد اللّه بن عمرو روايت كرده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «آسمانِ نيلگون بر كسى سايه نيفكنده و زمينِ تيره كسى را بر روى خود حمل نكرده است كه راستگوتر از ابو ذر باشد» . همچنين فرمود : «ابو ذر در روى زمين به پارسايىِ عيسى بن مريم زندگى مى كند» . امام على عليه السلام نيز فرمود : «ابو ذر ، دانشى را فرا گرفت كه مردم از فرا گرفتن آن ناتوان اند» . شيخ طوسى ، او را در زمره اصحاب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اصحاب امير مؤمنان عليه السلام بر شمرده است .

انتقادات شديد ابو ذر از عملكرد عثمان سبب شد كه عثمان ، او را به شام تبعيد كند . او در شام نيز به انتقاد از خلافكارى هاى معاويه پرداخت . از اين رو، معاويه از وى به خليفه شكايت كرد و عثمان ، او را از شام فرا خواند و به ربذه تبعيدش كرد كه تا آخر عمر در آن جا باقى ماند و در سال ۳۱ يا ۳۲، وفات يافت .

ابو عُبَيده حَذّا

نام او، زياد بن عيسى ، زياد بن رجا، زياد بن ابى رجا و زياد بن اَحزم (/ احرم) ذكر شده است . نام ابو رجا نيز منذر است .

ابو عبيده، راوى ثقه و صحيح است . از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهماالسلامبود و خواهرش حمادة بنت رجا و به قولى بنت الحسن از امام صادق عليه السلام حديث روايت كرده است . ابو عبيده در نزد خاندان محمّد صلى الله عليه و آله از منزلت والايى برخوردار بود . وى در سفر امام باقر عليه السلام به مكّه، هم كجاوه ايشان بود . او كتابى دارد كه على بن رئاب، آن را روايت مى كند .

از جمله آنچه در شأن و منزلت او روايت شده ، اين است كه امام صادق عليه السلام پس از خاك سپارى ابو عبيده، بر سر قبر او رفت و فرمود : «بار خدايا! بر ابو عبيده آسان گير. بار خدايا! قبر او را نورانى گردان. بار خدايا! او را به پيامبرش ملحق كن» .

واژه «حذّاء» در لغت به معناى كفّاش است . وى از امام باقر و امام صادق عليهماالسلامروايت كرده است و فضيل بن عثمان ، جميل بن صالح ، ابو ايّوب ابراهيم بن عثمان ، على بن زيد ، هشام بن حكم ، حمّاد بن عيسى ، هشام بن سالم و شمارى ديگر، از قول او روايت كرده اند .

ابو عبيده در زمان حيات امام صادق عليه السلام از دنيا رفت .

سَعدُ الخَير

نامش سعد بن عبد الملك است . شمارى از اخبار، حاكى از آن است كه وى نزد امام باقر عليه السلام مقام و منزلت بالايى داشته است . مثلاً مفيد به سند خود، از ابو حمزه ثمالى روايت كرده است كه گفت : سعد ـ كه از فرزندان عبد العزيز بن مروان بود و امام باقر عليه السلام او را «سعد الخير» مى ناميد ـ بر امام باقر عليه السلام وارد شد و مانند زنان گريه و ناله مى كرد . امام عليه السلام به او فرمود : «چرا گريه مى كنى ، سعد؟» . گفت : چرا گريه نكنم، در حالى كه من از شجره اى هستم كه در قرآن لعنت شده اند!! امام عليه السلام فرمود : «تو از آنها نيستى . تو از ما خاندان هستى...» .

امام باقر عليه السلام دو نامه مفصّل به او نوشته كه در يكى از آنها اين تعبيرات به كار رفته است : «رحمت خدا بر تو! بدان كه... ، اى برادر من! خداى عز و جل...» . طلب رحمت براى سعد، نشانگر بزرگى مقام و شدّت ديندارى و پرهيزگارى بسيار اوست و خطاب «اى برادر من!» نشان مى دهد كه وى در نظر امام باقر عليه السلام قدر و منزلتى عظيم داشته است .

سلمان فارسى

او پيش از آن كه مسلمان شود ، نامش روزبه پور خشنودان يا ماهويِه و يا بهبود پور بدخشان بود و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نام سلمان را بر او نهاد و با لقب سلمانُ الخَير و سلمان محمّدى، از او ياد مى شد . كنيه اش ابو عبد اللّه ، ابو البيّنات و ابو المرشد بود .

سلمان، اصلاً اهل شيراز يا رامهرمز يا اهواز يا شوشتر و يا از روستاى جِى يا سِده اصفهان بود . او از اوصياى عيسى عليه السلام بود و شايد راز اين كه امير مؤمنان عليه السلام شخصاً او را غسل داده است ، همين باشد ؛ چرا كه وصى را كسى جز پيامبر يا وصىّ پيامبر ، حق ندارد غسل دهد . روايت شده كه وى به ظاهر ، اظهار مجوسيّت مى كرده ؛ امّا باطناً به خداى يگانه ايمان داشته و آن را پنهان نگه مى داشته است .

بلندپايگى و جلالت قدر و بزرگوارى و والامقامى و دانش فراوان سلمان و پرهيزگارى و پارسايى و خردمندى او، پرآوازه تر از آن است كه نياز به شرح و توضيح داشته باشد . همه مسلمانان بر بلندپايگى او هم داستان اند . احاديث فراوانى در باره مقام و فضيلت او رسيده است ، از جمله اين كه نقل شده است كه در حضور امام باقر عليه السلام از سلمان فارسى سخن به ميان آمد . امام عليه السلام فرمود : «نه ، نگوييد سلمان فارسى ؛ بگوييد سلمان محمّدى . او مردى است از ما اهل بيت» . نيز روايت شده است كه ايشان فرمود : «سلمان از متوسّمان بود» . از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است كه فرمود : «سلمان ، اسم اعظم را مى دانست» .

نخستين غزوه اى كه وى در آن شركت كرد ، جنگ خندق بود . از آن پس ، در بقيّه غزوات و نيز در فتوحات عراق حضور داشت و به روزگار عمر يا عثمان، فرماندارى مدائن را عهده دار شد، و تا زمان مرگ، حاكم مدائن (تيسفون) بود.

سلمان از پيامبر صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان على عليه السلام ، روايت كرده و ابو وقّاص و سُلَيم بن قيس هلالى از وى روايت كرده اند .

سلمان در سال ۳۶ يا ۳۷ ق، از دنيا رفت، و در مدائن، دفن گرديد .

عمر بن يزيد

در كتاب هاى رجالى ، از وى با نام هاى : ابو موسى عمر بن يزيد بن ذبيان صيقل ، ابو الأسود بيّاع سابرى ، عمر بن محمّد بن يزيد و عمر بن يزيد (ملقّب به) بيّاع سابرى ياد شده كه مراد از همه اينها يك شخص است .

عمر ، راوى اى ثقه بود و كتابى در مناسك و واجبات و مستحبّات حج دارد كه همه آن را از امام صادق عليه السلام شنيده است .

وى از امام صادق و امام كاظم عليهماالسلام روايت مى كند و ابو سعيد قماط، صفوان بن يحيى، محمّد بن عبّاس، محمّد بن عذافر و عدّه اى ديگر، از قول او روايت كرده اند .

عيسى بن عبد اللّه

نجاشى مى نويسد : او عيسى بن عبد اللّه بن سعد بن مالك اشعرى است . شيخ طوسى مى نويسد : او عيسى بن عبد اللّه قمى است . مراد از اين دو عنوان، همان عيسى بن عبد اللّه بن مالك اشعرى قمى (جدّ احمد بن محمّد بن عيسى) است .

كشّى از يونس بن يعقوب روايت كرده كه گفت : من در مدينه بودم كه امام صادق عليه السلام در يكى از كوچه هاى آن به من برخورد و فرمود : «يونس! زود برو كه مردى از ما خاندان بر درِ خانه منتظر است» . يونس گفت : من رفتم . ديدم عيسى بن عبد اللّه قمى جلوى در ايستاده است [بقيه روايت در نص كتاب گذشت] . اين روايت ، نشانگر ارجمندى و بلندپايگى عيسى بن عبد اللّه است . وى كتابى به نام مسائل دارد كه در آن از امام رضا عليه السلام نقل كرده است .

عيسى از امام صادق و امام كاظم عليهماالسلام روايت كرده و فرزندش محمّد بن عيسى، محمّد بن حسن بن ابى خالد و ابان، از او روايت كرده اند .

فُضَيل بن يسار

فضيل بن يسار نهدى، مكنّى به ابو القاسم يا به قولى ابو مسور ، راوى اى ثقه و جليل القدر است . كشّى ، او را در زمره كسانى شمرده است كه علماى اماميّه به اتّفاق ، آنان را تصديق كرده اند .

شيخ مفيد در رساله عدديّهى خود مى نويسد : او از جمله فقهاى برجسته و سرآمدى است كه حلال و حرام و فتوا و احكام، از آنان گرفته مى شود و به هيچ يك از آنان نمى توان ايرادى گرفت .

در فضيلت او احاديثى وارد شده است ، از جمله حديثى از امام صادق عليه السلام كه فرمود : «خدا رحمت كند فضيل بن يسار را! او از ما اهل بيت بود» .

وى از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام و از على بن حسن و زكريّا نقاض و عبد الواحد بن مختار انصارى روايت كرده و ابن بكير ، ابن رئاب ، ابان بن عثمان ، جميل بن درّاج و ديگران از او روايت كرده اند .

فضيل ، در زمان حيات امام صادق عليه السلام از دنيا رفت .

يونس بن يعقوب

يونس بن يعقوب بن قيس ، ابو على جلّاب بجلى دُهنى كوفى ، مادرش منيه (دختر عمّار و خواهر معاوية بن عمّار) بود .

راوى اى ثقه و جليل القدر است . شيخ مفيد در رساله عدديّه ى خود ، او را از شمار فقهاى برجسته و سرآمدى دانسته كه حلال و حرام و فتوا و احكام از آنان گرفته مى شود و به هيچ يك از آنان نمى توان كمترين ايرادى گرفت .

نجاشى مى گويد : او از ياران خاصّ امام صادق و امام كاظم عليهماالسلام بود و نمايندگى امام كاظم عليه السلام را به عهده داشت .

او از امام صادق و امام كاظم عليهماالسلام و از ابو بصير و ابو عبيده و عبد الأعلى بن اعين و ديگران روايت كرده است و ابن ابى عمير ، ابن ابى نصر ، ابن محبوب ، ابن فضّال ، احمد بن ابى عبد اللّه و عدّه اى ديگر، از او روايت كرده اند .

يونس ، در ايّام حيات امام رضا عليه السلام در مدينه از دنيا رفت و امام عليه السلام ، هزينه كفن و دفن او را به عهده گرفت .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت