مطالعه کتاب خرید کتاب دانلود کتاب
عنوان کتاب : کتاب رضا نامه
پديدآورنده : حسین محمدی
ناشر : مشهور
نوبت چاپ : اول
تاریخ انتشار : 1392
تعداد صفحه : 800
قطع : وزیری
جستجو در Lib.ir

کتاب رضا نامه

در این مجموعه‌ی ارزشمند سعی شده تا شرح حال مختصری از زندگانی امام رضا ( ع ) و گروهی از فرزندان ایشان درج گردد .

در این مجموعه‌ی ارزشمند سعی شده تا شرح حال مختصری از زندگانیامام رضا ( ع )و گروهی از فرزندان ایشان درج گردد . همچنین مواردی همچون ادوار زندگانی و سیره عملی ایشان ، آشنایی با یاران ، خدمتکاران و روایان حدیثامام رضا ( ع )، مسیر هجرت امام از مدینه تا مروری بر آثار و یادگارهای بر جای مانده از ایشان ، تاریخچه کامل بارگاه مطهر ایشان و موارد ارزشمندی از این دست در این کتاب گردآوری شده است که تقدیم حضور شما عزیزان میگردد .
گزیده ای از متن کتاب رضا نامه (فرهنگ الفبایی امام رضا {ع} ):
اسماعیل خان طلایی

اسماعیل خان، از خیرین و هنرمندان ماهر شهر مشهد بود که به دستور نادر شاه افشار، سقا خانه حضرت را احداث کرد. در مورد اسماعیل خان طلایی داستان دیگری نیز نقل شده که بدین شرح می باشد: چند سال بعد از این که نادر سنگاب هرات را به مشهد و حرمامام رضا (ع)آورد، هدیه ای به دربار نادر رسید. نادر خواست آن هدیه را باز نماید که یکی از سرداران وی به نام اسماعیل خان چون آن بسته را مشکوک دید، مانع شد و از نادر خواست آن را در بیرون دربار و خارج از شهر باز نمایند. نادر موافقت نمود و بسته را در بیرون از شهر باز کردند که به محض گشوده شدن، بسته منفجر می شود. نادر این بلا جان سالم به در می برد و جهت ذکاوت اسماعیل خان و به شکرانه این که از این بلا جان سالم بدر برده است، دستور می دهد که هم وزن اسماعیل خان به او طلا و جواهر دهند. اسماعیل خوان که ذاتا فرد خیری بود، طلا های اهدایی نادرشاه را صرف ساختن جایگاهی برای سنگاب می کند و سقاخانه معروف به اسماعیل طلایی را می سازد. ( صفحه ۷۶ )
ضامن آهو
از القاب امام رضا (ع) می باشد و پیرامون آن داستانی بیان شده که بنا به روایتی عامیانه، چنین نقل کرده اند: صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی می کند و آهو شکارچی را مسافت زیادی دنبال خود می دواند و عاقبت خود را به دامنحضرت علی بن موسی الرضا (ع)که اتفاقا در آن حوالی تضریف فرما بوده است می اندازد. صیاد که قصد شکار آهو را دارد، با ممانعت حضرت رضا (ع) مواجه می شود ولی چون آهو را صید و حق شرعی خود می داند، در مطالبه و استرداد آهو مبالغه و پافشاری می کند. امام (ع) حاضر می شود مبلغی  بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا آهو را آزاد کند. شکارچی نمی پذیرد و به عرض می رساند: الا و باالله، من همین آهو را که حق خودم است، م خواهم ولا غیر. آن وقت آهو به زبان می آید و سخن گفتن آغاز می کند و عرض امام (ع) می رساند که من دو بچه آهوی شیر خوار دارم که گرسنه اند و چشم بهخ راهند، بروم و شیرشان دهم و سیرشان کنم. حالا شما ضمانت مرا نزد ان ظالم بفرمایید که اجازه دهد برم و بچگانم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شود.......

حضرت رضا (ع) هم ضمانت آهو را نزدذ شکارچی می فرماید و خود را به صورت گروگانی در تحت تسلط شکارچی قرار می دهد. آهو می رود و به سرعت باز می گردد و خود را تسلیم شکارچی می کند. شکاری که این وفای به عهد را می بیند، منقلب می گردد و آنگاه که متوجه می شود گروگان او، حضرت علی بن موسی الرضا (ع) است، فورا آهو را آزاد می کند و خود را به دستو پای حضرت می اندازد و عذر می خواهد و پوزش می طلبد. حضرت نیز مبلغی به او مرحمت می فرماید و به علاوه، تعهد شفاعت او را درقیامت نزد جدش می کند  و صیاد را خوشدل رواانه می سازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت می داند، اجازه مرخصی می طلبد و به سراغ خانه و بچه هایش می دود.....

اما داستانی که حقیقت دارد در کتاب عیون الاخبار الرضا (ع) بدین شرح نقل شده است که شیخ صدوق آن را از شیه اوالفضل محمد بن احمد بن احمد اسماعیل سلیطی و او از حاکم رازی، وزیر نامدار سامانیان و او از ابومنصور محمد عبدالرزاق طوسی روایت کرده است:

چون امروز پنجشنبه برای زیارت امام رضا (ع) از او اجازه خواستم. گفت بشنو که درباره این مشهد.................( صفحه ۴۷۰ و ۴۷۱ )