عزاداری سیدالشهدا(ع) در سده های ششم تا نهم هجری

پرسش :

عزاداری سیدالشهدا(ع) در سده های ششم تا نهم هجری چگونه بوده است؟



پاسخ :

سده ششم

مناطق شیعی ایران و عراق ، سده ششم هجری را با ادامه حاکمیت سلجوقیان آغاز کردند . در این روزگار ، هنوز فاطمیان شیعی اسماعیلی بر مصر حکم می راندند. سلجوقیان، با گذشت زمان ، از سختگیری های خود کاستند و شیعیان ، به تدریج و با دست یافتن به آزادی بیشتر ، عزاداری عاشورا را علنی کردند.

گزارش های گوناگون ـ آنچه تا بدین جا آوردیم و آنچه در صفحات تاریخ ، به صورت پراکنده آمده است ـ ، نشانگر آن اند که شیعیان ، عزاداری بر امام حسین علیه السلام را برای بیان عقاید و اندیشه های خود، و نیز برجسته ساختن آن حادثه را چونان نماد فرهنگ شیعی ، نهادینه کرده بودند و هرگز از بر پا کردن آن ، غفلت نمی کردند و از هر فرصتی برای انجام دادن آن ، سود می جستند، نهان یا آشکار، و با تناسب حکومت ها ، حاکمیت ها، آزادی ها و یا خفقان ها.

در سده ششم هجری ، گزارش عبد الجلیل رازی قزوینی در کتاب نقض ، بسیار گویاست. رازی از یک سو ، به شبهه ها پاسخ می گوید و از سوی دیگر ، عزاداری اهل سنّت را در مناطق مختلف ، گزارش می کند تا آن را جریانی طبیعی، انسانی و دینی نشان دهد . نیز از مجالس سوگواری دو واعظ معروف (علی بن حسین غزنوی و قطب الدین مظفّر امیر عبادی)، سخن به میان می آورد و این که تعزیت امام حسین علیه السلام ، همه ساله در روز عاشورا، به بغدادْ تازه است ، همراه با نوحه و فریاد.[۱]

از آن جا که این گزارش به خوبی گستره عزاداری در سده ششم را بازگو می کند ، چکیده مطالب آن را در ذیل می آوریم :

ـ در روز عاشورای هر سال ، آیین عزا بر پا می کنند و در آن ، اظهار جَزَع و فَزَع می نمایند .

ـ بر منابر ، قصّه کربلا را بازگو می کنند و مصیبت شهدای کربلا را تازه می کنند .

ـ به رسم عزا ، عالمان ، عمامه از سر بر می دارند . توده مردم ، یقه پاره می کنند و زنان ، روی می خراشند و گریه می کنند .

بزرگان و عالمان صاحب اعتبار دو فرقه حنفی و شافعی ، و دانشمندان و فقیهان گروه های آنان ، نسل اندر نسل ، سنّت سوگواری امام حسین علیه السلام را رعایت کرده اند . شافعی ـ که امام شافعیان است ـ ، در رثای امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا ، مرثیه های فراوان دارد . وی در آغاز یکی از آن مرثیه ها می گوید :

أبکی الحُسینَ و أرثی مِنهُ جَحجاحا          مِن أهلِ بَیتِ رَسولِ اللّهِ مِصباحا .[۲]

برای حسین می گریم و برای او که آقای بزرگواری است ، مرثیه می سرایم ؛                   کسی که از خاندان پیامبر خدا و چراغ هدایت است .

وی در قصیده ارجمند دیگری ، می گوید :

تَأَوَّبَ هَمّی وَ الفُؤادُ کئیب           وَ أَرَّقَ نَومی فَالرُّقادُ غَریبُ .[۳]

اندوهم باز گشت و دل ، شکسته و پریشان است .           بی خواب شده ام و خوابیدن جدر این شرایطج ، شگفت است .

بزرگان شافعی و حنفی مذهب نیز در باره شهدای کربلا ، مرثیه های بی شماری دارند .

خواجه ابو نصر ماشاده ، از شخصیت های اهل سنّت اصفهان ، هر ساله در روز عاشورا ، آیین سوگواری امام حسین علیه السلام را با ناله و فریاد ، به پا می داشته است . در دار الخلافه بغداد نیز ، خواجه علی غزنوی حنفی ، این آیین را پُرشور برگزار می کرده است .

عزاداری امام حسین علیه السلام با نوحه و فریاد ، هر ساله در روز عاشورا برگزار می شده و آیینی زنده بوده است . در همدان ـ که لشکرگاه ترکان سلجوقی بوده است ـ هر ساله در روز عاشورا ، مجد الدین مُذکر هَمَدانی ، چنان مراسم سوگواری پُرشوری برگزار می کرد که مایه تعجّب قمی ها شده بود .

در نیشابور ، ابو المعالی نجم بن ابی القاسم بُزاری ـ که حنفی مذهب بوده است ـ ، در روز عاشورا ، آیین سوگواری را به طور کامل ، برگزار می کرده و عمامه از سر بر می داشته ، بر سرش خاک می پاشیده و گریه و فریاد او ، از حد ، بیرون بوده است .

در ری ـ که از بزرگ ترین شهرهای بلاد اسلامی آن روزگار بوده است ـ ، در روز عاشورا ، شیخ ابو الفتوح نصرآبادی و خواجه محمود حدّادی حنفی مذهب و دیگران ، در کاروان سرای کوشک و مساجد بزرگ ، مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام و لعن بر ظالمان را برگزار می کرده اند .

از سوی دیگر ، خواجه امامْ شرف الأئمّه ابو نصر هسنجانی ، با حضور و همراهی و همیاری امیران ، ترکان ، خواجگان و حَنَفیان معروف ، به گونه ای ذکر واقعه کربلا می کرده که از دیگران بر نمی آمده است .

همچنین خواجه امام ابو منصور حضره ، از عالمان درجه اوّل و صاحب اعتبار شافعی ، زمانی که در ری بوده ، در روز عاشورایی ، در مسجد جامع سرهنگ ، ذکرِ واقعه کربلا کرده است .

قاضی عمده ساوه ای حنفی مذهب ـ که سخنوری سرشناس بوده است ـ نیز در ساوه، در مسجد جامع طغرل ، در جمعِ بیست هزار نفری مردم ، به هنگام ذکر مصیبت ، به گونه ای سرْ برهنه نمود و جامه درید که مانند آن ، دیده نشده بود .

و دیگر آن که در روز عاشورای سال ۵۵۵ ق ، خواجه تاج شعری نیشابوری ، با اجازه قاضی ، در جامع عتیق ، مجلس عزای باشکوهی بر پا کرده است .

علاوه بر اینها ، شهاب مشّاط ، در حضور بانوانِ اُمرای ترک ، مجلس عزا برگزار می کرده است . او همه ساله این مجلسِ خود را با حلول ماه محرّم ، شروع می کرده، روزهای نخست را مقتل عثمان و علی علیه السلام و در روز عاشورا ، مقتل امام حسین علیه السلام را می گفته است . او چنان مقتل می گفته که غوغا برپا می شده و بسیاری ، جامه چاک می کردند و خاک بر سر می پاشیدند و عالمان ، سرْ برهنه می کردند (عمامه از سر بر می داشتند) و جمعیت ، شیون ها می کردند .

گزارش هایی نیز مقتل خوانی و ذکر مصیبت عالمان در مساجد و سرْ برهنه کردن عالمان و شیون زدن زنان و مردان را نقل کرده اند .

بر اساس آنچه گذشت ، سوگواری امام حسین علیه السلام ، به شیعیان اختصاص نداشته و در بین دیگر فرقه ها، از جمله شافعیان و حنفیان ، رواج داشته و از سوی عالمانی همچون : محمّد منصور ، امیر عبّادی ، خواجه علی غزنوی ، صدر خُجَندی ، ابو منصور ماشاده ، مجد همدانی ، خواجه ابو نصر هسنجانی ، شیخ ابو الفضائل مشّاط ، ابو منصور حضره ، قاضی ساوه و خواجه ابو المعالی جوینی برگزار می شده است .

افزون بر آنچه یاد شد ، گزارش های دیگری نیز در اختیار داریم که به گونه ای نشانگر تداوم جریان عزاداری و اقامه سوگواری بر امام حسین علیه السلام در این سده اند . این گزارش ها عبارت اند از :

۱ . گزارش ذهبی از اقامه سوگواری در بغداد به سال ۵۶۱ ق ،[۴]که در نهایتِ گستردگی و شور و هیجان ، برگزار شده است .

۲ . گزارش ذهبی ، که در آن تصریح می کند در حدود سال ۵۹۰ ق ، تشیع ، به همّت بر آمده و شایع شده بود و مردم ، از رضی الدین طالقانی قزوینی، واعظ بلندآواز روزگار ، خواسته بودند که در روز عاشورا و بر فراز منبر ، یزید را لعن کند . ابن جوزی نیز که خود ، واعظی در اوجِ شهرت بود ، با این امر ، موافق بود.[۵]

۳ . گزارشی که در آن آمده است که مردم از سِبط ابن جوزی خواسته اند مقتل بخواند . او نیز اجابت نموده و خود نیز در مقتل خوانی خویش ـ که به زمان ملک ناصر بوده ـ ، زاری کرده است .[۶]

۴ . گزارشی که پیش تر آوردیم که شیعیان ، یاری حاکم حلب را مشروط به علنی شدن شعائر ، از جمله عزاداری کرده بودند .[۷]۵ . گزارش ابن جوزی ، در یادکرد حوادث سال ۵۲۹ ق ، که از حرکت جمعیتی انبوه سخن می گوید که برای زیارت مرقد امام علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام ، آهنگ آن دیار کرده اند . تعبیر «و ظهر التشیع» که در منابع تاریخی آن روزگار آمده ، از یک سو ، نشانگر حرکت علنی شیعه است و از سوی دیگر ، نمایانگر وجود آزادی های نسبی .[۸]

۶ . گزارش حوادث سال ۵۵۳ ق ، که از رفتن المقتفی لأمر اللّه ، خلیفه عبّاسی ، به کربلا و زیارت حرم حسینی ، خبر داده است .[۹]

۷ . گزارش ابن حجر ، که به روضه خوانی واعظ بلخی (م ۵۵۶ ق) در سوگ فاطمه زهرا علیهاالسلام در نظامیه بغداد ، پرداخته است که در آن ، شیعیان گریسته اند .[۱۰]

در باره این گزارش می توان گفت که در آن زمان ، به طریق اُولی ، عزاداری بر امام حسین علیه السلام ـ که فرهنگ رایجی بوده ـ ، اقامه می شده است .

۸ . گزارشی از دولت آل باوند ، که با گرایش شیعی ، در طبرستان ، شکل گرفته و تا پایان این سده ، ادامه یافته است . به هنگام حکومت سید بهاء الدین حسن بن مهدی مامطیری ، برای حاکم هند ، شاه مهراج ، رساله ای نوشته می شود که بیانگر میزان نفوذ و گسترش تشیع است و شامل مناطق عراق، شام، حجاز و بلاد مکه و مدینه و شهرهای خراسان و عراق و طبرستان و ... می شود .[۱۱]

از سوی دیگر ، بر اساس آنچه گذشت ، طبیعی است که هر جا تشیعْ پا می گرفته ، اقامه عزاداری بر امام حسین علیه السلام نیز چونان آیینی مذهبی ، در حدّ امکان ، هر چند پنهانی ، جاری می شده است . بنا بر این ، باید در این مناطق نیز چنین بوده باشد .

سده هفتم

سده هفتم ، همراه است با روی کار آمدن دولت خوارزم شاهی در شرق بلاد اسلام و احیای مجدّد خلافت عبّاسی که به هنگام حاکمیت آل بویه و سلجوقیان بر بغداد، جز اسمی از آن ، باقی نبود.

بر پایه گزارش های موجود ، اقامه عزاداری در این قرن ، چونان قرن ششم است و گاه گسترده تر . گزارشی از دهه های نیمه اوّل که هنوز مغولان بر بغداد چیره نشده بودند، نشانگر عزاداری و مقتل خوانی در پایتخت خلافت عبّاسی است. مستعصم عبّاسی ، به سال ۶۴۱ ق ، از محتسب بغداد (جمال الدین عبد الرحمان ابن جوزی) خواست تا در عاشورا ، مردمان را از مقتل خوانی باز دارد ؛ امّا به مقتل خوانی در کنار مرقد امام کاظم علیه السلام رخصت داد.[۱۲]

عماد الدین طبری (م ق ۷ ق) نیز از اجتماع انبوه زائران در ایام سوگواری امیر مؤمنان علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مزار این دو امام، خبر می دهد.[۱۳]

مولوی ، شاعر بلندآوازه قرن هفتم ، در مثنوی خود ، به وجود عزاداری علنی در شهر حلب ، اشاره دارد :

ناله و نوحه کنند اندر بُکا           شیعه ، عاشورا ، برای کربلا .[۱۴]

سید ابن طاووس ، عالم گران قدر شیعی ، از وجود عزاداری در دهه محرّم ، سخن می گوید و از آن ، دفاع می کند .[۱۵]افزون بر این ، توصیه او به خواندن الملهوف در روز عاشورا ، نشانگر وجود فرهنگ مقتل خوانی و سوگواری در دهه محرّم در روزگار وی ، یعنی قرن هفتم دارد .[۱۶]

این گزارش ها ـ چنان که پیش تر نیز اشاره کردیم ـ ، بیانگر آن اند که عزاداری در فرهنگ شیعی ، فراتر از روز عاشورا بوده و دهه اوّل محرّم را شامل می شده است و با چند و چونی ویژه ، با پشتوانه ای فرهنگی و دینی ، هماره در گذر زمان و به فراخورِ آن ، شکل می گرفته است . این عزاداری ، هر چند با فرازها و فرودهایی همراه بوده ، امّا چونان سنّتی ریشه دار و آیینی استوار ، هماره جریان داشته است .

در نیمه دوم سده هفتم هجری، مغولان به فرماندهی هلاکوخان ، بر عراق چیره شدند . از این رو، عالمانی باتدبیر ، از قتل و غارت ، جلوگیری کردند و از هلاکو خواستند بدانها امان داده ، از آنها حراست کند . او نیز چنین کرد و بدین سان ، شیعیان جنوب بغداد (مانند حلّه و کوفه و...) از فتنه رَهیدند .[۱۷]این چنین، شیعیان، با سقوط عبّاسیان ، به آزادی هایی دست یافته بودند و از سوی دیگر ، در دهه‌های پایانی این سده ، یکی از جانشینان هلاکو به نام غازان خان ، شیعه شد و در عمران کربلا کوشید و طبیعتا زمینه علنی شدن برپایی شعائر ، به وجود آمد و ... .

سده هشتم

در این سده ، غازان خان ـ که حکومتش از سال ۶۹۴ ق ، شروع شده بود ـ گام هایی در گسترش گرایش های شیعی برداشت . پس از وی ، برادرش سلطان محمّد خدابنده ، به قدرت رسید و پس از مدّتی ، شیعه شد و در ترویج و رسمی کردن آن ، بسی تلاش کرد . بدین سان ، با گرایش حاکمان مغول به تشیع و رسمی شدن این مذهب، زمینه انجام گرفتن علنی عزاداری و فراز آوردن شعائر شیعی گسترش یافت .

سلسله جلایریان نیز ـ که در عراق به حکومت رسیدند و خواهرزاده های سلطان محمّد خدابنده بودند ـ گرایش شیعی داشتند و حکومت آنها تا سال ۸۱۴ ق ، ادامه یافت . ابن بطوطه (م ۷۷۹ ق) ، از مناطق : کربلا، حلّه، بحرین، قم، کاشان، ساوه و توس به عنوان شیعی متعصّب ، یاد می کند .[۱۸]در این سده ، تشیع در خراسان نیز دامن می گشاید ، بویژه در حوالی بیهق (سبزوار) ، تا آن جا که خواجه علی مؤید (م ۷۳۷ ق) ، از حاکمان سربه دار ، از شهید اوّل (محمد بن مکی عاملی) در شام می خواهد که برای بر آوردن نیاز علمی و فقهی آنان ، به خراسان کوچ کند . آن بزرگوار نیز اللمعة را می نگارد و می فرستد .

همچنین از مواضع ابن تَیمیه (م ۷۲۸ ق)[۱۹]و شاگردش ابن کثیر (م ۷۷۴ ق)[۲۰]در باره عزاداری می توان دریافت که در آن روزگاران ، سوگواری و برپایی مجالس ماتم برای شهیدان کربلا ، گسترده بوده است . ابن تیمیه ، ردّیه هایی نوشته و ابن کثیر ، با عبارت «ما یفعله الشیعة من إظهار الجزع و الفزع» ، از جریان سوگواری شیعیان ، یاد کرده است .

از سوی دیگر ، شکل گیری حکومت مرعشیان در طبرستان با گرایش شیعی نیز می توانسته زمینه های برگزاری مراسم عاشورا را فراهم آورده باشد .

کتاب بلندآوازه روضة الشهدا ی واعظ کاشفی (از واعظان چیره دست و سخن آور قرن نهم) ـ که مشتمل بر سوگ نامه هایی است که پیش از آن ، سروده شده اند ـ ، بی گمان ، نشانگر حضور جدّی ادبیات رثا و سوگواری در قرن هشتم است . همچنین باید از قصیده کوتاه ، امّا ارزشمند و پُرمایه سیف الدین فَرَغانی ، شاعر و عارف شیعی مذهب در این قرن، یاد کرد ، که مطلع آن ، این است :

ای قوم ! در این عزا بگِریید                 بر کشته کربلا بگِریید .[۲۱]

سده نهم

سده نهم ، با یورش های تیمور لنگ ـ که عراق و شام نیز از آن در امان نماندند ـ آغاز گشت . با مرگ تیمور و به حکومت رسیدن فرزندش شاهرخ ، فضا دگرگون شد و او به ترویج فرهنگ و عمران آبادی ها روی آورد و در جهت بازسازی خرابی های پدر کوشید و همسرش ، مسجد باشُکوه «گوهرشاد» را در کنار حرم امام رضا علیه السلام بنیاد نهاد . این اقدامات و رویکردها ، حکایت از آن دارد که در آن زمان ، آزادی های نسبی برای شیعیان در به جا آوردن شعائر ، به وجود آمده است .

همچنین در این قرن ، حکومت آق قویونلوها در غرب ایران ، با درون مایه ای شیعی شکل گرفت که علی الظاهر، می بایست سنّت ریشه دار عزاداری در آن ، ادامه یافته باشد .

گزارش هایی که به صراحت ، جریان ماتم سرایی را در قرن نهم گزارش می کنند ، که از آن جمله است :

۱ . گزارش ایرانگرد روسی ، نیکیتین ، به سال ۸۸۰ ق ، از ری و حرکت گروه های عزاداری در این شهر.[۲۲]

۲ . اشارات کتاب روضة الشهدا ی کاشفی . او در مقدّمه کتاب می گوید که از کتاب های مقتل ، مانند : مصابیح القلوب ملّا حسن شیعی سبزواری و مقتل الشهدا ی ابو المفاخر رازی، بهره برده است که نشانگر «ادب تعزیت» و گسترش آن ، در آن روزگاران است . او خود می نویسد:

محبّان اهل بیت، هر سال که محرّم در آید ، مصیبت شهدا را تازه سازند و به تعزیت اولاد حضرت رسالت پردازند ... و اخبار مقتل شهدا ـ که در کتب ، مسطور است ـ تکرار نمایند.[۲۳]صاحب روضة الشهدا ، از واعظان و مقتل خوانان سال های پایانی سده نهم است . متن کتاب، اشعار و مرثیه های موجود در آن ، نشانگر ادب قوی عاشورایی در زبان فارسی در این قرن است . ساختار کتاب نیز نشانگر وجود مجالس سالانه سوگواری عاشورایی در آن دوران است . مقدّمه، متن و اشارات کتاب و نیز رثاها و سوگ نامه های موجود در آن، همه و همه ، نشانگر آن اند که دهه محرّم ، به سوگواری، عزاداری و مقتل خوانی آمیخته بوده است و این همه در روز عاشورا به اوج رسیده است .[۲۴]

این همه ، نشانگر حضور این سنّت ریشه دار در شرق اسلامی است . چگونگی جریان عزاداری در این دوران در : حِلّه، کوفه، کربلا و دیگر شهرهای شیعی عراق ، نیازمند تتبّع گسترده در لا به لای متون گوناگونِ بر جای مانده است . به گمان ما ، با توجّه به آنچه گذشت و با تأمّل در حضور قوی این فرهنگ و ادبیات ، بعید است که این قرن ، از عزاداری بر امام حسین علیه السلام ، تهی بوده باشد . بر این همه باید نگرش ملایم و به دور از تعصّب های آن چنانی تسنّن را در این روزگاران در این مناطق ، افزود .


[۱]نقض : ص ۳۷۰ ـ ۳۷۳ .

[۲]نقض : ص ۳۷۰ .

[۳]ر . ك : ص ۳۰۶ ح ۲۹۳۰ .

[۴]در سير أعلام النبلاء (ج ۲۰ ص ۴۱۶) آمده است : رافضى ها به سال ۵۶۱ق ، براى عاشورا به سوگوارى پرداختند و آن را به حدّ اعلا رساندند .

[۵]در سير أعلام النبلاء (ج ۲۱ ص ۱۹۳) و البداية و النهاية(ج ۱۳ ص ۹) ، در شرح حال ابو الخير احمد بن اسماعيل بن يوسف طالقانى قزوينى شافعى آمده است : در زمان وى ، تشيّع به خاطر ابن صاحب رواج پيدا كرد و مردم در روز عاشورا از وى خواستند كه يزيد را لعن كند و او نكرد . چند بار اقدام به كشتنش كردند ؛ امّا نه از نظرش دست كشيد و نه سست شد . او به قزوين رفت ؛ امّا ابن جوزى به آنان متمايل شد .

[۶]البداية و النهاية : ج ۱۳ ص ۱۹۴ .

[۷]در البداية و النهاية (ج ۱۲ ص ۲۸۸) آمده است : وقتى صلاح الدين به سال ۵۷۰ ق ، بر دمشق به طور كامل ? و همه جانبه چيره شد ، چون در حلب هنوز مقاومت و آشفتگى ادامه داشت ... ، بلافاصله راهى حلب شد و در كوه جوشن ، مستقر گرديد . مردم حلب به حاضر شدن در ميدان باب العراق فرا خوانده شدند . مردم در آن جا گرد آمدند . نور الدين ، شاه زاده حاكم حلب ، برخاست و به مردم ، اظهار محبّت و علاقه كرد و در برابر آنان ، تظاهر به گريه نمود و آنها را به جنگ با صلاح الدين تحريك كرد . و اين با نظر امراي پيشين بود . مردم شهر به او اعلام وفادارى و طاعت عمومى كردند و شيعيان به اين منظور با او شرط كردند كه «حىّ على خير العمل» باز گردانده و در بازارها اذان گفته شود و بخش شرقى مسجد جامع ، به آنها اختصاص يابد و نام دوازده امام ، در كنار جنازه ها برده شود و براى نماز ميّت ، پنج تكبير گفته شود و عقد ازدواج هايشان نزد ابو طاهر بن ابى المكارم حمزة بن زاهر حسينى باشد . او همه اينها را پذيرفت و در مسجد جامع و جاهاى ديگر شهر ، در اذان ، «حىّ على خير العمل» گفته مى شد .

[۸]المنتظم : ج ۱۸ ص ۳۰۲ .

[۹]المنتظم : ج ۱۸ ص ۱۲۵ ، سير أعلام النبلاء : ج ۲۰ ص ۴۱۰.

[۱۰]لسان الميزان : ج ۵ ص ۲۱۸ .

[۱۱]تاريخ تشيّع : ج ۲ ص ۵۱۹ (به نقل از: تاريخ طبرستان : ص ۱۱۶ ـ ۱۱۸) .

[۱۲]الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فى المئة السابعة : ص ۹۳ . در اين كتاب آمده كه خليفه به محتسب بغداد ، جمال الدين عبد الرحمان ابن جوزى ، دستور داد كه وى از مقتل خوانى در روز عاشورا و مرثيه سرايى در هر جاى بغداد، جز در كنار مرقد موسى بن جعفر۷ جلوگيرى كند .

[۱۳]أسرار الإمامة : ص ۲۴۴ .

[۱۴]مثنوى : ص ۹۵۹ (دفتر ۶ بيت ۷۷۷). گفتنى است كه مولوى، خود نيز غزل پُرشور و سوزناك «كجاييد اى شهيدان خدايى؟»را در سوگ شهيدان دشت كربلا سروده است.

[۱۵]. ر .ك : ج ۹ ص ۳۸۹ (فصل يكم / سوگوارى در دهه اوّل محرّم) .

[۱۶]از كارهاى مهمّ روز عاشورا درنزد اوليا ، همراهى كردن با فرشتگان و پيامبران و اوصيا در عزادارى است ، به خاطر شكسته شدن حرمت هاى الهى و از دست رفتن مقامات نبوى ، و خوارى و ذلّتى كه از سوى آن دشمنان ، بر اسلام رفت و مى رود ، و به جهت چيره شدن دولت ابليس و سپاهش بر دولت خدات و بندگان مخصوصش .

انسان بايد در مجلس بنشيند ، تا آنچه بر فرزندان سيّد انبيا ـ كه درود خداى عزوجل بر او و خاندانش باد ـ رخ داد ، بخواند و مصيبت هايى را كه با ريخته شدن خون آنان ، تجديد شد و بدى اى كه به آنان روا داشته شد ، به ياد بياورد و نوشته اللهوف على قتلى الطفوف را بخواند .

و اگر به آن دسترس نداشت ، آنچه را اين جا ذكر مى كنيم بخواند ، و چون ما روز عاشورا و وظايف در آن را از عمل و گفتار ، گفته ايم ، خوب است رويدادهاى آن را هم از رويارويى و جنگ ، بازگو كنيم و آن را اللطيف فى التصنيف فى شرح السعادة بشهادة صاحب المقام الشريف مى ناميم و مى گويم : بسم اللّه الرحمن الرحيم . على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن محمّد طاووس ، چنين مى گويد : خداوندا! ما اين مقتل را بر تو مى خوانيم و اين ظلم را به درگاه تو مى آوريم (الإقبال : ج ۳ ص ۵۶ ).

[۱۷]مردم حلّه و كوفه ، فرزندان و مقدارى از اموالشان را كه مى توانستند ، به جلگه ها و تالاب ها بردند و بزرگانشان از سادات و فقها ، به همراه مجد الدين بن طاووس علوى ، پيش پادشاه (هلاكوخان) رفتند و از او امان خواستند و او به آنها امان داد و برايشان پليس گماشت و آنها به شهرهايشان باز گشتند و به دنبال هر كه در جلگه ها و تالاب ها بود و از موضوع خبر داشت ، فرستادند و آنان با خانواده و اموالشان آمدند (الحوادث الجامعة : ص ۱۵۹) .

[۱۸]سفرنامه ابن بطوطه : ج ۱ ص ۱۱۶ .

[۱۹]جامع المسائل: ص ۹۳ (المجموعة الثالثة).

[۲۰]البدايه والنهاية : ج ۸ ص ۲۰۳ .

[۲۱]ديوان سيف فرغانى : ص ۱۷۶ ش ۷۹ (بخش قصايد و قطعات) .

[۲۲]تاريخ و جنبه ادبى تعزيه : ص ۱۵ ـ ۱۶ . اين كتاب ، متن پايان نامه دكترى نويسنده آن، در دانشكده ادبيّات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال تحصيلى ۱۳۴۶ ـ ۱۳۴۷ شمسى است .

[۲۳]روضة الشهداء : ص ۱۲ .

[۲۴]آقاى رسول جعفريان ، در نقد و بررسى كتاب روضة الشهدا مى گويد : در آن زمان ، همه ساله در سالگرد قيام عاشورا، در ماوراء النهر ، مراسمى برپا مى شده است و اين ، پيش از تأليف روضة الشهدا بوده است .

وى در جاى ديگر مى گويد : روضة الشهدا ، سند مهمّى بر اين مطلب است كه مجالس سالانه سوگوارى عاشورا ، به شكل بسيار حادّ آن ، در آن زمان ، شايع بوده است ... . ساختار كتاب وى ، حكايت از وجود چنين فرهنگى دارد . اشعارى كه در اين كتاب نقل شده ، حكايت از حضور ادب قوىِ عاشورايى در زبان فارسى دارد (ر . ك : آينه پژوهش : ش ۳۳ ص ۳۶ ـ ۳۷) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت