تفاوت تفسیر و تأویل قرآن

پرسش :

فرق تفسیر قرآن و تأویل آن چیست؟



پاسخ :

تفسير و تأويل ، در اصل ، هر دو به معناى آشكار كردن معناى پنهان لفظ و بيان مقصود واقعى آن است ، چيزى كه هست آشكار كردن معناى پنهان لفظ ، مراتب و گونه هاى مختلف دارد .

بررسى موارد كاربرد واژه هاى تفسير و تأويل در روايات[۱]نيز اين واقعيت را تأييد مى كند؛ زيرا در بسيارى از آنها اين واژه ها در موارد مشابه به طور يكسان به كار رفته اند . ظاهراً به همين جهت شمارى از محققان ، تفسير قرآن و تأويل آن را به يك معنا دانسته اند . سيّدِ مرتضى رحمه اللَّه عليه در تبيين امكان تفسير آيات متشابه با رجوع به محكمات قرآن ، مى فرمايد :

... فَيَعلَمُ الرّاسِخونَ فِى العِلمِ تَأويلَهُ إذَا استَدلّوا بالمُحكَمِ عَلى  مَعناهُ و لَو كانَ العُلَماءُ لا يَعلَمونَ شَيئاً مِن تَأويلِ المُتَشابِهِ بَتَّةً ، ما كانَ لمِا رُوِىَ أنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله عَلَّمَ أميرَالمُؤمِنينَ عليه السلام التَّفسيرَ ، مَعنىً ، لِأنَّ مَعنَى التَّفسيرِ وَ التَّأويلِ إنَّما يَكونُ لِما غَمَضَ و دَقَّ و لَم يُعلَم بِظاهِرِهِ و هذِهِ صِفَةُ المُتَشابِهِ .[۲]

راسخان در علم هم با استناد به محكم ، براى فهم معناى متشابه ، تأويل آن را در مى يابند ؛ اگر قرار باشد كه علما چيزى از تأويل متشابه ندانند ، اين روايت كه در آن آمده رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به امير المؤمنين عليه السلام تفسير آموخت ، معنايى نخواهد داشت . چرا كه تفسير و تأويل وقتى معنا دارد كه دقت نظر و موشكافى در كار باشد و معناى ظاهر آن دانسته نباشد و اين ، وصف متشابه است .

همچنين سيدِ مرتضى رحمه اللَّه عليه تأويل و تفسير را به يك معنا مى داند؛[۳]بلكه يكى بودن معناى اين دو واژه نزد مفسّران متقدّم، شايع بوده است .[۴]

اما مفسّران متأخّر معمولاً معناى «تأويل» و «تفسير» را يكى نمى دانند ؛ بلكه بر اين باورند كه «تفسير» آشكار كردن معناى موافق ظاهر لفظ ، و «تأويل» آشكار كردن معناى مخالف ظاهر لفظ است . علامه طباطبايى در اين باره مى فرمايد :

فَسَّرَ قَومٌ مِنَ المُفَسِرينَ التَّأويلَ بِالتَّفسيرِ و هُوَ المُرادُ مِنَ الكَلامِ ... وقالتَ طائَفَةٌ اُخرى  : إنَّ المُرادَ بِالتَّأويلِ المُخالفُ لِظاهِرِ اللَّفظِ ، و قَد شاعَ هذا المَعنى  بِحَيثُ عادَ اللَّفظُ حَقيقةً ثانِيَةً فيهِ بَعدَ ما كانَ بِحَسَبِ اللَّفظِ لِمَعنىً مُطلَقِ الإرجاعِ أو المَرجعِ . و كَيفَ كانَ فَهذا المَعنى  هُوَ الشّائِعُ عِندَ المُتَأخِّرينَ كَما أنَّ المَعنى  الأوَّلَ هُوَ الَّذي كانَ شائِعاً بَينَ قُدَماءِ المُفَسِّرينَ .[۵]

گروهى از مفسران ، تأويل را تفسير معنا كرده اند ؛ يعنى همان كه منظور كلام است ... گروهى ديگر گفته اند : منظور از تأويل ، معنايى مخالف لفظ است . و اين معنا چنان شايع شده كه كلمه تأويل ، حقيقت ثانوى اين معنا شده ، بعد از اين كه بحسب لفظ براى مطلق ارجاع يا مرجع بوده است . به هر حال ، اين معناى تأويل ، معنايى است كه در ميان متأخران رواج دارد ؛ همان گونه كه معناى اول ، در ميان مفسران قديم رواج داشته است .

نكته شايان توجه، اين است كه در قرآن كريم، به جز يك بار ، در همه موارد،[۶]كلمه «تأويل» در معناى مخالف ظاهر لفظ به كار رفته است و شايد ، به همين دليل به تدريج اين واژه در معناى مخالف ظاهر لفظ، حقيقت ثانوى گرديده است .


[۱]ر . ك: احاديث ۱۳۹۹ ، ۱۴۱۱ ، ۱۴۳۶ ، ۱۴۶۷ و نيز روايات فصل پنجم در باره نهى از تفسير و تأويل قرآن بر پايه رأى و هوس .

[۲]حقايق التأويل : ص ۷ .

[۳]ر . ك : الأمالى ، سيّد مرتضى : ج ۱ ص ۲ .

[۴]ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج ۳ ص ۴۴ .

[۵]الميزان فى تفسير القرآن : ج ۳ ص ۴۴ .

[۶]در شانزده مورد .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت